نور معرفت

وقتی پول داری خدا هست، بی پول شدی خدا نیست؟

وقتی پول داری خدا هست، بی پول شدی خدا نیست؟

نور معرفت: ایمان واقعی آن است که انسان در فقر نیز به سراغ حرام نرود و بداند خدا همیشه حاضر است. ثروت و فقر جابه جا می شوند، اما وظیفه انسان در همه حال صبر و استقامت بر فرمان الهی است. خدا بندگان را با ترس و دشواری ها می آزماید تا روشن شود چه کسی حقیقتاً به او ایمان دارد.



به گزارش پایگاه فکر و فرهنگ مبلغ، مرحوم آیت الله خوشوقت در یکی از دروس اخلاق خود به موضوع «شیوه امتحانات الهی» پرداختند که تقدیم شما فرهیختگان می شود.
أعوذ بالله من الشیطان الرجیم، بسم الله الرحمن الرحیم؛ «وَلَنَبْلُوکُم بِشَیْءٍ مِّنَ الْخَوْفِ وَالْجُوعِ وَنَقْصٍ مِّنَ الأَمْوَالِ وَالأَنفُسِ وَالثَّمَرَاتِ وَبَشِّرِ الصَّابِرِینَ الَّذِینَ إِذَا أَصَابَتْهُم مُّصِیبَةٌ قَالُواْ إِنَّا لِلّهِ وَإِنَّا إِلَیْهِ رَاجِعونَ».
* انسانی که در وجودش صفت صبر نباشد، محبوب خدا نیست
بنابر روایت حوزه، در آن نکاتی که امام سجاد مقابل السلام برای رسم یک انسان مطلوب و محبوب خدای متعال تحسین فرمودند، یکی از آن نکات مساله صبر است.
یعنی انسانی که در وجودش صفت صبر نباشد، محبوب خدا نیست.
در اثر نداشتن صبر، دچار بسیاری از کارهایی می شود که نباید انجام دهد.
رضا و صبر را باید کنار هم داشته باشیم. امیرالمؤمنین مقابل السلام فرمودند: «الصبر من الإیمان کالرأس من الجسد» - صبر نسبت به ایمان مانند سر نسبت به بدن است.
اگر اصلاً صبر نداشته باشد، چطور ایمان خواهد داشت؟ بدون صبر، ایمان مثل آدم مرده است.
بنابراین صبر یکی از آن ابزارهای است که در زندگی همه انسان ها لازم است - مؤمن یا کافر، هر کسی باشد، فقیر یا ثروتمند، هر کسی که روی این زمین می خواهد زندگی کند، باید این ابزار یعنی صبر را داشته باشد.
البته مشکلات و مصائب افراد با یکدیگر ممکنست فرق داشته باشد، اما همه گرفتاری دارند.
* اگر صبر نداشته باشیم به مقامات الهی نمی رسیم
پروردگار متعال به حضرت محمد صلی الله مقابل و آله فرماید: آنطور نفس امّاره آنجا که دلش می خواهد صبر می کند، آنجاییکه دلش نمی خواهد، صبر را به کار نمی گیرد.
وقتی مشکلات پیش می آید، خطاب به پیغمبر اکرم، خدای متعال فرمود: «وَاصْبِرْ وَمَا صَبْرُکَ إِلَّا بِاللَّهِ» - صبر کن، اما بدان که اگر قدرت و قوت صبر داری، خدا به تو داده است.
همه باید صبر داشته باشند، مخصوصاً آنهائی که با اجتماع سروکار دارند، آنها بیشتر، چون تیرهای زیادی به سوی آنها می آید.
دیگران تنها به اندازه یک نفر تیر به طرفشان می آید، اما آنهائی که در جامعه با جامعه سروکار دارند، مثل انبیا و اوصیای انبیا، مشکلات بیشتری را باید تحمل کنند.
لذا خدای متعال ایمان بیشتری به آنها داده است، و با ایمان بیشتر، صبر بیشتری هم در دلشان هست.
همین است که خدا فرمود: «إِنَّ الَّذِینَ قَالُوا رَبُّنَا اللَّهُ ثُمَّ اسْتَقَامُوا تَتَنَزَّلُ عَلَیْهِمُ الْمَلَائِکَةُ» - آنهائی که گفتند خدا آفریدگار ماست، سپس بر حرفشان استقامت کردند و ایستادند، هنگام مرگ ملائکه نازل می شوند و می گویند: مژده باد که بر ایمان ایستادی، هر چیزی که مخالف با ایمان بود ترک کردی. بشارت می دهند به او.
اگر صبر نداشته باشیم، آن مقام را نخواهیم داشت. نمی توانیم استقامت نماییم. وقتی می گوییم «أمَنّا»، آدم می گوید خدا هست، همان جایی که دلش می خواهد می گوید خدا هست، آنجا که دلش نمی خواهد می گوید در عمل خدا نیست.
در حالی که اگر خدا هست، همه جا هست، در همه حالات هست، در همه شرایط هست - درحال فقر هست، درحال غنا هست، درحال سلامتی هست، درحال بیماری هست، همیشه هست.
معنا ندارد که وقتی پول داری خدا هست، بی پول شدی نیست. این غلط است.
* صبر برای کافر، مؤمن، پولدار و بی پول لازم و ضروری است
گاهی مشکلات پیش می آید. در اثر ایمان، ممکنست انسان کار و شغل حرام را قبول نکند.
در اثر قبول نکردن، به طور موقت کمی کم پول شود. باید صبر کند دیگر. نمی شود تا دید پول کم شد، برود دنبال کار حرام تا پول زیاد بگیرد.
اینجا اگر برود دنبال حرام، معنایش اینست که او هر وقت پول هست، خدا هست، هر وقت فقر هست، خدا نیست - در حالیکه خدا همیشه هست.
لذا امتحان پیش می آید. شرایط همیشه یکسان نیست و بازهم ادامه ندارد. گاهی جا عوض می کند - ثروت مبدل به فقر می شود، گاهی فقر مبدل به غنا می شود.
اینها عوض می شود، اما در همه حالات خدا باید باشد. من باید مواظب باشم که کاری که خدا گفته نکن، نکنم. اگر این کار را کردم، استقامت دارم. استقامت مستلزم صبر است.
صبر برای همه - کافر و مؤمن، پولدار و بی پول - لازم و لازم است.
صبری هم که ما باید داشته باشیم، به اندازه خاتم انبیا لازم نیست، چون او مشکلات زیادی در مقابلش بود و ما این مقدار نیست، اما بدون صبر هم نمی شود.
خدا فرمود: ما گاهی امتحان می نماییم بندگان را. آنهائی که گفتند «الله» را امتحان می نماییم، می بینیم آیا همه جا قبول دارند که خدا هست، یا فقط جاهایی که به نفعشان است قبول دارند و جاهایی که به ضررشان است قبول ندارند.
امتحان پیش می آید، چون تا امتحان پیش نیاید، ظاهراً می گویند بله، ما می پذیریم، دیگر نمی شود گفت تو چطوری هستی، قبول داری یا نه.
دیگر امتحان که بیاید، معلوم می شود کی هست و کی نیست.
لذا خدا امتحان می کند با چه چیزهایی؟ با چیزهایی که به طور عمده در جوامع بشری یکی شان «خوف» است.
* امتحان ترس
یکی از چیزهایی که تحملش بر مردم سخت و مشکل است، ترس است. آدم دست به کاری می زند که باعث ترس می شود، می ترسد.
در آن هشت سال جنگ که صدام به خواست آمریکا بر ما تحمیل کرد، یکی از امتحانات بزرگ الهی مساله خوف بود.
شهرها را موشک باران می کرد، بمباران می کرد، مردم شهرها می ترسیدند، خوف بود دیگر.
بعضی از افراد در اثر خوف دست به کارهایی می زدند که نباید بزنند. اگر ایمان می داشتند، فحش نمی دادند و از این حرف ها نمی گفتند.
بی صبری این را دارد، ولی باز هم صبر می کردند.
حالا بر آدم وظیفه اش باشد - مثلا از بالا بیاید برود در زیرزمین - اما حق نداری بترسی.
وظیفه را انجام می دادی با آنکه می ترسیدی دیگر، امتحان شدی. عده ای هم از این امتحان سربلند بیرون آمدند. به ایران ماندند، راه منطقی و راه شرعی را انتخاب کردند، خویش را حفظ کردند، اما غلط و راست هم نگفتند، استقامت کردند.
* امتحان قحطی، گرانی و گرسنگی
یکی دیگر «جوع» است - گرسنگی، قحطی، گرانی. وقتی قحطی پیش می آید، آدم خدا را فراموش می کند.
گرسنگی پیش می آید، خدا را فراموش می کند. به فکر این نیست که چکار کند، کجا برود، شکمش را سیر کند.
لذا اینجور مواقع خدا فراموش می شود. آدم حاضر است از حرام رزق کند بخورد تا گرسنگی اش را برطرف کند.
حاضر است ظلم کند، از دست دیگری بگیرد بخورد. همین کارها در موقع جوع برای بیشتر مردم مجاز می شود. آدم دزد می شود، خون ریزی می کند تا سیر شود.
حالا خدا هست یا نیست؟ اگر خدا هست، حتما راه حلالی هست. وظیفه ات را انجام بده، بسم الله بگو، مشغول کار شو، حلال بده، اما غلط و راست نگو. پیش خدا اینها کار نمی کند.
گاهی فرزند می میرد، عزیز انسان می میرد، پدر می میرد، رفیق می میرد. فحش می دهد به خدا، بخصوص آنجا که پسری داشته باشد. او می گوید: «یا رب، چرا پسرم را بردی؟» خیلی چیزها می گوید.
بنابراین اینجور مواقع، انسان مورد مبتلاشدن و آزمایش قرار می گیرد. اگر انسان صبر نداشته باشد، گرفتار می شود، بر خلاف ایمان و باور خدا حرف می زند و جواب می دهد.
اما آن که خدا را قبول دارد در همه حالات و همه جا و همه زمان ها، فقط می گوید خدا می داند، باقی اش را می گذارد.
مرگ هم که آمد، می گوید: «ما بد کردیم که خودمان را آماده نکردیم به روز بعد، و اگر آماده می کردیم، مرگ هم مثل سایر حوادث طبیعی می شد. همان طوری که آمده، همانطور هم باید برود. چیز جدیدی نیست.»
* امتحان با نعمت های الهی
«ثمرات» - گاهی سرمازدگی درختان را سرما می زند، گاهی تگرگ می زند و محصول از بین می رود. این هم راه زندگی است. گاهی سرما زودتر می آید و محصول در می آید.
حالا سال جاری صد درخت داری و سرما زد. آدم بی صبر غلط و راست می گوید، نشان داده است که من خدا را همیشه قبول ندارم، ولی در همه حالات... هر وقت سرمازدگی درختان را سرما نزد، تگرگ نزد، محصول خوب آمد، به قیمت خوب فروختم، آن وقت «زنده باد خدا!»
اما اگر خدای نکرده سرما زد، اگر تگرگ زد، چیز دیگری شد، دیگر «خدا را قبول نداریم».
اینها همان است که قرآن کریم فرمود: «یعبدون الله علی حرف» - یک طرفه خدا را قبول دارند. هر وقت اوضاع خوب است قبول دارند، نه اینجوری. این نمی شود.
بله، دائماً در دنیا مشکلات هست و مصائب هست، می چرخد. اگر ما تقوا را ادامه ندهیم، ایمانمان پایین بیاید، ایمان ضعیف، خدا را فقط در وقت راحتی عبادت می نماییم. اگر اوضاع خوب بود، اگر... بدین سبب برای ادامه تقوا، یکی از ضروری ترین ابزارها مساله صبر است.
صبر نداشته باشیم، شیطان آدم را وادار می کند که راه ها را عوض کند، از خط هدایت آدم را خارج می کند.
امیدواریم با همت خدا بتوانیم همیشه از نعمت صبر استفاده نماییم و تقوا را چنان ادامه دهیم تا آنجا که خودمان و خدا راضی باشیم.

منبع:

1404/06/22
09:09:05
5.0 / 5
7
مطلب نورمعرفت را می پسندید؟
(1)
(0)
X

تازه ترین مطالب مرتبط
نظرات بینندگان نورمعرفت در مورد این مطلب
لطفا شما هم نظر دهید
= ۲ بعلاوه ۱
لینک دوستان نور معرفت

پربیننده ترین ها

پربحث ترین ها

جدیدترین ها

نور معرفت

nooremarefat.ir - مالکیت معنوی سایت نور معرفت متعلق به مالکین آن می باشد