شرح مناجات الشاکرین
به گزارش نور معرفت، ششمین مناجات امام سجاد ضد السلام که در شمار پانزده مناجات خود ایراد فرموده اند، مناجات شاکرین است و ما مبتنی بر روش معهود خود که در آغاز بحث واژه و عنوان کلیدی مناجات ها را مورد بحث و بررسی قرار می دادیم، در آغاز بحث از این مناجات هم در رابطه با مفهوم «شکر» سخن می گوییم.
به گزارش پایگاه فکر و فرهنگ مبلغ، واژه «شکر» و مشتقات آن در همه زبان ها فراوان به کار می رود و جایگاه شاخصی را به خود مختص کرده است. امروزه در ادبیات و مراودات عرفی تشکر و سپاسگزاری از دیگران نشانه ادب تلقی می گردد و گذشته از بار ادبی و مثبتی که این واژگان در روابط و قراردادهای اجتماعی جوامع دارند، دارای ارزش اخلاقی عامی که همه جوامع انسانی به آن پایبند هستند هم می باشند. نظیر راستگویی، وفای به عهد و پیمان و امانت داری که همه جوامع بشری حتی جوامع بی دین و لامذهب به آنها معتقد هستند و آنها را ارزش تلقی می کنند.
بنابر روایت مجمع جهانی شیعه شناسی، بحث در این زمینه که منشأ اعتبار این ارزش ها و سایر ارزش های اخلاقی چیست، به فلسفه اخلاق مربوط می گردد و همچون در فلسفه اخلاق مطرح شده که تعدادی از مکاتب اخلاقی بر آن هستند که منشأ احکام اخلاقی و معیار صدق و کذب و موجه سازی گزاره ها و احکام اخلاقی، قرارداد و توافق همگان است و درنتیجه، یک باور و حکم اخلاقی تنها در صورتی موجه و معقول است که مردمان خاص در وضعیت و اوضاع و احوال خاص بر آن یا بر قاعده یا نظامی که مشتمل بر آن است توافق داشته باشند.(۱) از این نظر ارزش های اخلاقی اعتباری و نسبی به حساب می آیند. اما در نظریه اخلاقی اسلام، مبحث قضیه اخلاقی عبارت است از آن دسته از عناوین انتزاعی که بر افعال اختیاری انسان صدق می کند و مثل عدالت یک ماهیت خارجی، عینی و ماهوی نیست؛ بلکه عنوانی است که مثلا از موضع گیری صحیح، به جا انجام دادن کار و رعایت حقوق دیگران انتزاع می شود…. احکام اخلاقی حقیقتاً از سنخ جملات خبری است و خبر از یک حقیقت نفس الامری می دهند.(۲)
ارزش اخلاقی فعل اختیاری انسان تابع تاثیری است که این فعل در رسیدن انسان به کمال حقیقی وی دارد. هر کاری به اندازه ای که در آن کمال مؤثر باشد ارزشمند خواهد بود و اگر تاثیر منفی دارد، ارزش منفی خواهد داشت و اگر تاثیر مثبت داشته باشد، ارزش مثبت خواهد داشت و اگر نفیاً و اثباتاً تاثیری در آن نداشته باشد، ارزش صفر یا ارزش خنثی خواهد داشت.(۳)در منطق، ارزش های اخلاقی؛ نظیر عدالتورزی، راست گویی و وفای به عهد و پیمان در شمار مشهورات و یا مسلّمات و به تعبیر دیگر آرای محموده جای می گیرند که توافق و تسالم همگان بر اعتبار آنهاست و همچون امور غیربدیهی به حساب می آیند که در جدل مورد استفاده قرار می گیرند. البته با عنایت به این که همه جوامع بشری در زمان های مختلف به این قبیل ارزش های اخلاقی گرایش و دل بستگی داشته و دارند، به یک معنا می توان آنها را در شمار امور و ادراکات فطری جای داد که از فطرت و سرشت انسانی ناشی می گردند و عبارتند از ادراکات و گرایش هایی که همزاد انسان و ویژه نوع انسان و غیراکتسابی می باشند. در مقابل فطریاتی که در منطق مطرح است که به صورتی کسبی می باشند و عبارتند از قضایای روشنی که ثبوت محمول برای مبحث در آنها نیازمند به علت است و لیکن دلیل آنها در کنار قضیه و همراه با آن در ذهن موجود است.
این قضایای بدیهی و فطری از آن روی که فهم مواد و تصور اجزای آن نیازمند کسب می باشند، کسبی به حساب می آیند. ما به تجربه دریافته ایم که وقتی کسی به ما خدمت و کمک می نماید، ما خویش را مدیون و بدهکار او میدانیم و اگر نتوانیم خدمت او را جبران نماییم، حداقل به عنوان وظیفه از او تشکر می نماییم و عدم تشکر از خدمت دیگران را بی تربیتی و ناسپاسی به حساب می آوریم. در سفری که حدود ده سال قبل بنده به آمریکای لاتین داشتم، در یکی از دانشگاه های آن سامان و در جمع دختران و پسران و اساتید دانشگاهی به سخنرانی پرداختم و بعد از پایان سخنرانی جمعیت انبوهی اطراف من جمع شدند و به طرح سؤالات خود پرداختند. در آن بین، خانمی با زحمت و اصرار فراوان جمعیت را می شکافت تا به ما نزدیک شود، به شکلی که دوستان ما نگران شدند که نکند قصد سویی داشته باشد. اما آن خانم بعد از آنکه با زحمت فراوان خودش را به نزدیک ما رساند، اظهار داشت: خیلی متشکرم و بلا فاصله از آنجا دور شد. او به عنوان ادای دین خویش را موظف می دانست که نزد ما بیاید و از ما تشکر کند و تا تشکر نمی کرد وجدانش راضی نمی گشت. سپاسگزاری و شکرگزاری فراتر از ارزش های انسانی به شمار می آید و حتی حیواناتی که نسبت به سایر حیوانات از هوش بیشتری برخوردار می باشند، در مقابل خدمت و غذایی که در اختیارشان قرار می گیرد با حرکات و رفتار خود اظهار تشکر می کنند. در گربه ها، اسب ها و به ویژه در سگ ها کاملا مشهود است که در مقابل اظهار محبت و رسیدگی دیگران اظهار تشکر می کنند و سگ به عنوان تشکر دم می جنباند و پوزه خویش را به خاک می ساید.
لزوم و ضرورت شکرگزاری مساله ی لزوم شکرگزاری و تشکر در قبال نعمت هایی که به انسان می رسد از چنان اهمیتی برخوردار می باشد که علمای ما وقتی، در علم کلام، در رابطه با ی ضرورت پژوهش در رابطه با خدا و لزوم اثبات صانع و خداوند سخن به میان می آید، برای آن دو دلیل عقلی عرضه می دهند که عبارت اند از: ترس از ضرر محتمل و دیگری، وجوب شکر منعم. آنان می گویند که عقل، شکر منعم را واجب می داند و ما باید به شکرگزاری کسی که نعمت وجود، سلامتی، زندگی و انبوه نعمت های مادی و معنوی را به ما ارزانی داشته بپردازیم و طبیعی است پیش از تشکر و شکرگزاری باید منعم و کسی که آن نعمت ها را به ما ارزانی داشته بشناسیم. پس از طریق وجوب شکر منعم، لزوم خداشناسی و وجوب اثبات پروردگار را تبیین می کنند. البته ما حالا درصدد تأیید و یا رد آن استدلال نیستیم و غرض ما از ذکر این نمونه این است که مساله وجوب شکر و حسن آن از چنان اهمیتی برخوردار می باشد که از آن برای اثبات لزوم خداشناسی استفاده شده است. چه این که در فرهنگ دینی ما و همچون در قرآن فراوان به مساله شکرگزاری از خداوند اهمیت داده شده است. خداوند در آیه ای از قرآن در رابطه با عکس العمل آنهایی که مخاطب دعوت انبیاء همچون پیامبر خاتم صلی الله ضد و آله قرار گرفته اند و پیام هدایت الاهی را دریافت نمودند،
می فرماید: إِنَّا هَدَیْنَاهُ السَّبِیلَ إِمَّا شَاکِراً وَ إِمَّا کَفُوراً؛ (۴) «ما راه را به او نمودیم، یا سپاسگزار خواهد بود و یا ناسپاسگزار». در این آیه مردم به دو دسته تقسیم شده اند: دسته اول آنهایی که از دعوت و هدایت های الاهی استفاده می نمایند و در راه سعادت و رستگاری گام برمی دارند و هدایت پذیری آنان به مثابه شکرگزاری از خداوند تلقی می گردد و دسته دیگر، کافران و آنهایی که خونسرد به هدایت های الاهی در گمراهی و ضلالت باقی می مانند و گمراهی آنان ناسپاسی از درگاه خداوند بشمار می رود. در آیه دیگر، توانایی شنیداری، دیداری و اندیشیدن مقدمه و پیش درآمد شکرگزاری از خداوند معرفی گردیده است: وَ اللَّهُ أَخْرَجَکُمْ مِنْ بُطُونِ أُمَّهَاتِکُمْ لاَ تَعْلَمُونَ شَیْئاً وَ جَعَلَ لَکُمُ السَّمْعَ وَ الْأَبْصَارَ وَ الْأَفْئِدَهَ لَعَلَّکُمْ تَشْکُرُونَ ؛ (۵) «و شما را از شکم مادرانتان بیرون آورد در صورتیکه هیچ چیز نمی دانستید، و برای شما گوش ها و چشمها و دل ها قرار داد تا شاید سپاس گزارید». همینطور خداوند، برخورداری از امنیت، آسایش، نصرت خویش و روزی حلال را مقدمه شکرگزاری خود معرفی می کند و می فرماید: وَ اذْکُرُوا إِذْ أَنْتُمْ قَلِیلٌ مُسْتَضْعَفُونَ فِی الْأَرْضِ تَخَافُونَ أَنْ یَتَخَطَّفَکُمُ النَّاسُ فَآوَاکُمْ وَ أَیَّدَکُمْ بِنَصْرِهِ وَ رَزَقَکُمْ مِنَ الطَّیِّبَاتِ لَعَلَّکُمْ تَشْکُرُونَ ؛ (۶) «و به یاد آرید هنگامی را که در زمین گروهی اندک و ناتوان شمرده شده بودید، بیم آن داشتید که مردمان [مشرکان مکه و قبیله های عرب ]شما را بربایند، پس شما را [در مدینه] جای داد و به یاری خود نیرومند گردانید و از چیزهای پاکیزه روزیتان داد تا شاید سپاس گزارید». و هم خداوند عرضه امور تشریعی و عبادات و همچون روزه به بندگان خویش و تقوا را مقدمه و پیش درآمد سپاسگزاری از خویش معرفی می کند و می فرماید: ۱٫ شَهْرُ رَمَضَانَ الَّذِی أُنْزِلَ فِیهِ الْقُرْآنُ هُدًی لِلنَّاسِ وَ بَیِّنَاتٍ مِنَ الْهُدَی وَ الْفُرْقَانِ فَمَنْ شَهِدَ مِنْکُمُ الشَّهْرَ فَلْیَصُمْهُ وَ مَنْ کَانَ مَرِیضاً أَوْ عَلَی سَفَرٍ فَعِدَّهٌ مِنْ أَیَّامٍ أُخَرَ یُرِیدُ اللَّهُ بِکُمُ الْیُسْرَ وَ لاَ یُرِیدُ بِکُمُ الْعُسْرَ وَ لِتُکْمِلُوا الْعِدَّهَ وَ لِتُکَبِّرُوا اللَّهَ عَلَی مَا هَدَاکُمْ وَ لَعَلَّکُمْ تَشْکُرُونَ ؛ (۷) «ماه رمضان که در آن قرآن فرو فرستاده شده که راهنمایی برای مردم و نشانه های روشنی از رهنمونی [به راه راست ]و جداکننده حق از باطل است؛ پس هرکس از شما این ماه را دریابد باید آنرا روزه بدارد و هرکه بیمار یا در مسافرت باشد به شمار آن از روزهای دیگر [روزه گیرد]. خدا برای شما آسانی می خواهد و برای شما دشواری نمی خواهد، و تا شمار آنرا تمام کنید و خدای را به پاس آن که شما را راه نمود به بزرگی بستایید و باشد که سپاس گزارید».۲. وَ لَقَدْ نَصَرَکُمُ اللَّهُ بِبَدْرٍ وَ أَنْتُمْ أَذِلَّهٌ فَاتَّقُوا اللَّهَ لَعَلَّکُمْ تَشْکُرُونَ ؛ (۸) «و هر آینه خداوند شما را در [جنگ] بدر در صورتیکه ناتوان بودید [به علت کمی سپاه و ساز و برگ جنگ ]یاری داد، بعد از خدا پروا کنید، باشد که سپاس گزارید».
تمهیدات و شرایط شکرگزاری حالا باتوجه به اهمیتی که به مساله شکرگزاری در منابع دینی و به ویژه در قرآن و هم از جانب عقلا و همه جوامع بشری داده شده جا دارد که به آن توجه جدی داشته باشیم و در این ارتباط ماهیت شکرگزاری و شرایطی را که در تحقق آن دخیل هستند بازشناسیم: وقتی انسان از کسی تشکر می کند که مابین او و آن شخص رابطه ای شکل گرفته باشد و در پرتو این رابطه خیری و خدمتی به او رسیده باشد. از این نظر ما از نقاش و هنرمندی که برای خودش نقاشی زیبایی ترسیم کرده است و هم از خطاطی که خط زیبایی نگاشته است تشکر نمی نماییم، چون آن دو آن کارهای هنری را برای ما انجام نداده اند و وقتی تشکر ما لازم و بجاست که کاری برای ما انجام گرفته باشد. ثانیاً، آن خیر و خدمت باارزش و قابل توجه باشد و چنان بی ارزش نباشد که مورد اعتنا و توجه قرار نگیرد و دریافتکننده آن نه فقط آنرا خدمتی در حق خود به حساب نیاورد، بلکه پندارد که تحقیر و مورد تمسخر قرار گرفته است. ثالثاً، عامل خدمت و خیر، قصد رساندن خیر، و خدمت به دیگری را داشته باشد، نه این که او بدون چنان قصدی کاری را انجام دهد و اتفاقاً از قِبَل آن خیری به دیگری برسد. رابعاً، انسان عامل خیر را بشناسد و بداند که چه کسی خدمتی به او رسانده و یا نعمتی در اختیار او نهاده است. در صورت تحقق شرایط مزبور لازم و به جاست که انسان با زبان یا قلم و یا به شیوه دیگری از کسی که خیری به او رسانده تشکر کند. باتوجه به آن چه گفته شد، ما وقتی درصدد شکرگزاری از خدا برمی آییم که باور داشته باشیم که خداوند با اراده و قصد خود نعمتی را در اختیار ما نهاده است. پس اگر در موقعیتی باشیم که چیزی را برای خود نعمت و خیر ندانیم و یا ارتباط آن نعمت را با خدا درک نکنیم و آنرا منسوب به غیرخدا بدانیم، درصدد تشکر از خدا برنمی آییم.
در مواردی به ویژه شرایط غیرعادی و غیرطبیعی، وقتی نعمتی به ما می رسد، به آسانی باور می نماییم که آن نعمت از جانب خداوند به ما ارزانی شده و شکر آنرا به جا می آوریم. به عنوان نمونه، وقتی کسی سخت بیمار گشته و در کمال ناامیدی شفا می یابد و یا در وضعیت خشک سالی و بعد از دعا و توسل مردم و اقامه نماز باران، وقتی باران می بارد همگان باور دارند که آن سلامتی و باران نعمت خدا و با اراده الاهی ارزانی شده است. اما در بیشتر موارد ما نعمت ها و خیری که به ما می رسد به وسایط نسبت می دهیم و فراموش می نماییم که بدون خواست و اراده خدا خیر و نعمتی در اختیار ما قرار نمی گیرد و از این روی توجه مان بواسطه ها، عوامل طبیعی و غیرخدا جلب می گردد و درصدد تشکر از خداوند برنمی آییم. این در شرایطی است که گزاره های دینی به ما می آموزند که همه نعمت ها از آن خدا هستند، چه بدون واسطه از جانب خدا در اختیار ما قرار گیرند و چه با واسطه: مَا أَصَابَکَ مِنْ حَسَنَهٍ فَمِنَ اللَّهِ وَ مَا أَصَابَکَ مِنْ سَیِّئَهٍ فَمِنْ نَفْسِکَ…؛ (۹) «هر نیکی ای که به تو رسد از خداست و هر بدی که به تو رسد از خود توست». در آیه دیگر خداوند می فرماید: قُلِ اللَّهُمَّ مَالِکَ الْمُلْکِ تُؤْتِی الْمُلْکَ مَنْ تَشَاءُ وَ تَنْزِعُ الْمُلْکَ مِمَّنْ تَشَاءُ وَ تُعِزُّ مَنْ تَشَاءُ وَ تُذِلُّ مَنْ تَشَاءُ بِیَدِکَ الْخَیْرُ إِنَّکَ عَلَی کُلِّ شَیْ ءٍ قَدِیرٌ؛ (۱۰) «بگو: بارخدایا، تویی که فرمانروایی، به هرکه خواهی ملک می دهی و از هرکه خواهی ملک باز میستانی، هرکه را خواهی بزرگی و ارجمندی میدهی و هرکه را خواهی خوار می کنی؛ نیکی ها همه به دست توست که تو بر همهچیز توانایی».
آموزه های الهی و استناد همه امور به خداوند
دین به ما آموخته است که همه حوادث و رخدادها و همچون نعمت هایی که به ما می رسد، چه بوسیله اسباب طبیعی و اسباب انسانی و چه بوسیله فرشتگان انجام پذیرند، همه با اراده و مشیت الهی انجام گرفته اند و ما باید همه چیز را متعلق به خدا بدانیم و از این روی، یکی از آموزه های فرهنگی ما که در زمان سابق بیشتر بدان توجه می شد این است که اگر تکه نان خشکی روی زمین افتاده، بدان جهت که نعمت و برکت خداست آنرا از روی زمین برداریم که زیر دست و پا قرار نگیرد و آنرا تمیز نماییم و مورد استفاده قرار دهیم. وقتی دو توده ی ابر که حامل بخار هستند با یکدیگر اصطکاک و برخورد پیدا می کنند و بر اثر تلاقی بار مثبت و منفی ابرها، رعد و برق پدید می آید، قسمتی از آن بخارها به آب تبدیل گشته و بصورت باران بر زمین می ریزد. یا در یک فرآیند طبیعی، وقتی دانه ای در زمین افشانده می شود و رطوبت زمین به آن می رسد، جوانه میزند و رشد می کند. اما در قرآن که کلام خداوند است نظیر این فعل و انفعالات به خداوند نسبت داده شده است، چون خداوند مسبب الاسباب است و همه عوامل طبیعی و غیرطبیعی تحت اراده و فرمان او هستند و هیچ کاری خارج از اراده خداوند انجام نمی پذیرد.
خداوند در قرآن می فرماید: أَ لَمْ تَرَ أَنَّ اللَّهَ یُزْجِی سَحَاباً ثُمَّ یُؤَلِّفُ بَیْنَهُ ثُمَّ یَجْعَلُهُ رُکَاماً فَتَرَی الْوَدْقَ یَخْرُجُ مِنْ خِلاَلِهِ وَ یُنَزِّلُ مِنَ السَّمَاءِ مِنْ جِبَالٍ فِیهَا مِنْ بَرَدٍ فَیُصِیبُ بِهِ مَنْ یَشَاءُ وَ یَصْرِفُهُ عَنْ مَنْ یَشَاءُ یَکَادُ سَنَا بَرْقِهِ یَذْهَبُ بِالْأَبْصَارِ (۱۱)«آیا ندیده ای که خداوند ابرها را [به وسیله بادها ]می راند سپس میان [پاره های ]آن پیوند می دهد، آن گاه آنرا توده و انبوه می کند، سپس باران را بینی که از میان آن بیرون می آید و از آسمان از کوه هایی که در آن است [انبوه ابرهای منجمد شده ]تگرگ می فرستد و [زیان] آنرا به هرکه خواهد می رساند و از هرکه خواهد باز می دارد؛ درخشندگی برقش نزدیک است که [روشنی] دیدگان را ببرد». در آیه فوق به سه پدیده شگفت انگیز آسمان و ابرها اشاره شده است. پدیده شگفت انگیز اول که نشاندهنده علم، حکمت و عظمت نهفته در آفرینش و از علل توحید ذات آفریدگار می باشد این است که خداوند به آرامی ابرها را که هر قطعه ای از آن از گوشه ای از دریاها برمی خیزد، به سمت هم می راند و پیوند میدهد و متراکم می سازد و آن گاه از آن ابرها دانه های باران به سمت زمین سرازیر می گردد و بدین وسیله، زمین مرده را زنده و لباس حیات بر قامت درختان و گیاهان می پوشاند و موجودات زنده را سیراب می سازد. پدیده دوم، تشکیل دانه های درشت تگرگ در ابرها که با بارندگی آنها ممکنست درختان، زراعت ها، حیوانات و انسان ها صدمه ببینند. پدیده سوم، برقی است که با برخورد ابرها که حامل ذرات آب هستند و تلاقی بار مثبت و منفی آن ابرها می جهد و چشم ها را خیره می کند و صدای رعدی که از این پدیده طبیعی ایجاد می گردد، گوش ها را می آزارد.
در رابطه با جبال و کوه هایی که خداوند از آنها سخن گفته که بر فراز آسمان هستند و از آنها تگرگ ها فرو می ریزند، مفسران نظرات گوناگونی ارایه کرده اند و در بعضی از تفاسیر به پاره ای از آنها اشاره شده است: ۱٫ برخی برآنند که «جبال» در آیه جنبه کنایی دارد و همان گونه که می گوییم کوهی از غذا و یا کوهی از علم، از یخ های متراکم در آسمان هم تعبیر به کوه ها شده است و مفاد آیه این است که کوهی و توده عظیمی از تگرگ بوسیله ابرها در دل آسمان به وجود می آید و قسمتی از آنها بر پاره ای از شهرها و بیابان ها فرو می ریزد.۲٫ برخی گفته اند: منظور از کوه ها توده های عظیم ابر است که در عظمت و بزرگی بسان کوه می باشد.۳٫ بیان سید قطب که مناسب تر به نظر می آید این است که توده های ابر در وسط آسمان به راستی شبیه کوه ها هستند، گرچه وقتی از پایین به آنها می نگریم صافند؛ اما آنهایی که با هواپیما بر فراز ابرها حرکت کرده اند غالباً با چشم خود دیده اند که ابرها به کوه ها، دره ها و پستی و بلندی هایی که روی زمین هستند می مانند و به تعبیر دیگر، سطح بالای ابرها هیچگاه صاف نیست و همانند سطح زمین دارای ناهمواری های فراوان است و از این نظر اطلاق نام جبال بر آنها مناسب می باشد.(۱۲)باید افزود که تکوّن تگرگ در آسمان بدین صورت است که دانه های باران از ابر جدا می شود و در قسمت فوقانی هوا به جبهه سردی برخورد می کند و یخ میزند. سپس توفان های کوبنده این دانه ها را مجدداً به بالا پرتاب می کند و بار دیگر این دانه ها به داخل ابرها فرو می رود و لایه دیگری از آب به روی آن می نشیند که به هنگام جدا شدن از ابر مجدداً یخ می بندد.
گاهی این مساله چندین بار تکرار می شود و هر زمان لایه تازه ای روی آن می نشیند تا تگرگ به اندازه ای درشت شود که دیگر توفان نتواند آنرا به بالا پرتاب کند. اینجاست که راه زمین را به پیش می گیرد و فرود می آید، یا این که توفان فرو می نشیند و بدون مانع به طرف زمین حرکت می کند.(۱۳)در آیات دیگر خداوند در رابطه با رویش گیاهان، درختان و دانه ها بوسیله باران می فرماید: وَ نَزَّلْنَا مِنَ السَّمَاءِ مَاءً مُبَارَکاً فَأَنْبَتْنَا بِهِ جَنَّاتٍ وَ حَبَّ الْحَصِیدِ * وَ النَّخْلَ بَاسِقَاتٍ لَهَا طَلْعٌ نَضِیدٌ * رِزْقاً لِلْعِبَادِ وَ أَحْیَیْنَا بِهِ بَلْدَهً مَیْتاً کَذلِکَ الْخُرُوجُ (۱۴)«و از آسمان آبی بابرکت فرو آوردیم سپس بدان بوستان ها و دانه های درو کردنی [مانند گندم و جو و ارزن] رویانیدیم، و هم درختان خرمای بلند را که میوه های بر هم نشانده دارند، تا روزی بندگان باشد و بدان [آب] سرزمین مرده را زنده کردیم. همینطور است بیرون آمدن [از گور]». و هم خداوند در آیات دیگر می فرماید: فَلْیَنْظُرِ الْإِنْسَانُ إِلَی طَعَامِهِ * أَنَّا صَبَبْنَا الْمَاءَ صَبّاً * ثُمَّ شَقَقْنَا الْأَرْضَ شَقّاً * فَأَنْبَتْنَا فِیهَا حَبّاً * وَ عِنَباً وَ قَضْباً * وَ زَیْتُوناً وَ نَخْلاً * وَ حَدَائِقَ غُلْباً * وَ فَاکِهَهً وَ أَبّاً * مَتَاعاً لَکُمْ وَ لِأَنْعَامِکُمْ (۱۵) «پس آدمی باید به خوراک خود بنگرد [تا عبرت گیرد]، ما آبِ [باران] را فرو باریدیم باریدنی ویژه. سپس زمین را [با سر برآوردن گیاهان] بشکافتیم شکافتنی ویژه، سپس در آن دانه ها رویانیدیم، و انگور و سبزی، و درخت زیتون و خرما، و بوستان های پر درخت، و میوه و علف، تا وسیله ای جهت استفاده شما و چارپایانتان باشد». این آیات به ما می فهماند که سرسلسله همه اسباب و عوامل و به تعبیر دیگر مسبب الاسباب خداوند است و ما باید در ورای اسباب و عواملی که در عالم و نظام آفرینش در کارند، نظرمان به خالق هستی و عله العلل و کسی که هیچ حرکتی و رخدادی بدون اذن و مشیت او انجام نمی پذیرد معطوف گردد و نگاه استقلالی به وسایط نداشته باشیم و باور نماییم که وسایط و عوامل مؤثر در عالم با اراده الهی تاثیر می گذارند و مؤثر اصلی خداوند است. چنان که وقتی واسطه ای از جانب بزرگی پولی برای ما می آورد ما آن هدیه را به آن بزرگ نسبت می دهیم و آن واسطه را وسیله ای برای رساندن آن هدیه به خویش می شناسیم.
نقش اعتقاد به مالکیت مطابق خداوند در شکرگزاری از اواگر ما به حقایق عالم معرفت یابیم و خداوند دلمان را نورانیت ببخشد، درمی یابیم که نه فقط خداوند سرسلسله جنبان عوامل و اسباب است، بلکه در پس همه اتفاقات ریز و درشتی که رخ می دهد دست خداوند قرار دارد و همه حوادث و اتفاقاتی که پیوسته برای ما رخ می دهد و حتی برگی که از درخت به زمین می افتد، بدون اجازه و اراده خداوند انجام نمی پذیرند. وقتی ما به این باور رسیدیم که همه کارها به اذن و اراده خداوند انجام می پذیرد، برای هر نعمتی که در اختیارمان قرار می گیرد، باید خداوند را سپاس گزاریم. وقتی نانی بر سر سفرهمان قرار می گیرد و آنرا می خوریم، باید به ستایش خدا و تشکر از او بپردازیم. وقتی نفس می کشیم، به این حقیقت توجه داشته باشیم که خداوند هوا و اکسیژن را آفریده تا تنفس از آن حیات و زندگی ما تداوم یابد. یا وقتی چشممان را باز و بسته می نماییم، توجه داشته باشیم که خداوند این نعمت بزرگ را در اختیار ما نهاده و همینطور باتوجه به نعمت های بی شماری که پیرامون ما قرار دارند، به خداوند توجه یابیم و به شکرگزاری از او پردازیم. چون کسانی نباشیم که فقط به شکم و شهوت خود توجه دارند و از منعم و خالق هستی غافل اند. آنهایی که خداوند در رابطه با آنها می فرماید: أُولئِکَ الَّذِینَ طَبَعَ اللَّهُ عَلَی قُلُوبِهِمْ وَ سَمْعِهِمْ وَ أَبْصَارِهِمْ وَ أُولئِکَ هُمُ الْغَافِلُونَ ؛ (۱۶) «آنان کسانی اند که خدا بر دل ها، گوش ها و چشم هایشان مهر نهاده است و آنان خود غافلان اند». در جای دیگر به رسول خدا صلی الله ضد و آله در رابطه با آن اسیرگشتگان در دام شکم و شهوت می فرماید: ذَرْهُمْ یَأْکُلُوا وَ یَتَمَتَّعُوا وَ یُلْهِهِمُ الْأَمَلُ فَسَوْفَ یَعْلَمُونَ ؛(۱۷) «واگذارشان تا بخورند و برخوردار شوند و آرزو سرگرمشان کند، زود است که بدانند».
کسی که نیروی عقل در او زنده و هشیار است و در غفلت به سر نمی برد، وقتی به پدیده های پیرامون خود می نگرد، به نوری که از خورشید می تابد و به آسمان آبی باشکوه و باعظمت می نگرد و به جلوه ها، زیبایی ها و شکوهی که در سراسر پدیده ها وجود دارد می نگرد، سر تعظیم در مقابل خالق حکیم و علیم که همه پدیده های عالم جلوه ای از شکوه و عظمت اوست فرود می آورد. همینطور او وقتی به اعضا و جوارح خود می نگرد و تا حدی به ارزش و اهمیت آنها واقف می گردد، به شکرگزاری خداوند می پردازد که او را از آن نعمت های بزرگ و بی بدیل برخوردار ساخت. نعمت هایی که با فقدان هریک از آنها زندگی برای انسان تیره و تار و تباه می گردد. چند سال قبل مقام معظم رهبری در ماه رمضان و در دیدار با مسؤلان و کارگزاران نظام با هدف توجه دادن آنها به نعمت های الهی و شکرگزاری از آنها فرمودند: بعد از آنکه من مورد سوء قصد قرار گرفتم و همچون دستم مجروح گشت و اعصابش از کار افتاد، یکی از پزشکان معالج و متخصص اعصاب به من اظهار داشت که برای حرکت دادن یک انگشت دست چندین رشته عصب با کارآمدی های مختلف فعالیت می نمایند تا انسان بتواند انگشتش را حرکت دهد.
نقش شناخت گستره، عظمت و اهمیت نعمت ها در شکرگزاری از آنهابنابراین، ما در درجه اول باید نعمت های خدا را بشناسیم و چه بهتر که در این جهت به مطالعه کتاب های علمی و آموزش علومی که به بررسی پدیده های جهان پرداخته اند بپردازیم که اگر فراگیری آن علوم با هدف شناسایی بیشتر نعمت های الاهی و در نتیجه شکرگزاری از خداوند انجام پذیرد، عبادت محسوب می گردد. اگر کسی درصدد فراگیری علوم فیزیک، شیمی، زیست شناسی و به ویژه فیزیولوژی و آناتومی بدن برآید و شگفتی های آفریده های خداوند را دریابد و کارهای حیرت انگیز و اعجاب برانگیز پدیده ها و همچون تعدادی از اجزای بدن را بشناسد و هدف او از کسب آن تخصص ها صرفا به دست آوردن پست و مقام و تأمین زندگی نباشد، بلکه هدف اصلی او شناسایی نعمت های الاهی و سپاس به درگاه خداوند باشد، عبادت کرده است.
فراگیری علوم طبیعی راه استفاده بیشتر و بهتر را از نعمت های الاهی فراهم می آورد. از آن طریق انسان به منابع نهفته در دل کوه ها و زیر زمین و بستر دریاها پی می برد و با ترکیب و تغییراتی که در مواد پدید می آورد به دستاوردهای جدید علمی و محصولات جدیدی دست پیدا می کند. در تمام این مراحل اگر هدف او کشف نعمت های خدا و استفاده صحیح از آنها و در نتیجه شکرگزاری از خداوند باشد، پیوسته به عبادت خدا مشغول می باشد. انسان نیاز شدید به تعدادی از نعمت ها دارد و باید با زحمت و تلاش خود به آن نعمت ها برسد. باید کار کند تا درآمدی به دست آورد. یا با ارائه خدمت به دیگران از خدمات آنان بهره مند گردد. حال اگر انگیزه او الاهی باشد، وقتی به نعمتی دست پیدا می کند و نیازی از او مرتفع می گردد، درصدد تشکر از خداوند برمی آید و او را به پاس نعمت هایی که در اختیارش نهاده و آسایش و راحتی و شادکامی او را فراهم آورده سپاس می گزارد. تا انسان نعمت های خدا را نشناسد و به ویژه اگر سخت نیازمند نعمت های الاهی نگردد، قدر آنها را نمی داند. تصور کنید کسی را که در تابستانی گرم راهی طولانی طی کرده و تشنگی و خستگی و گرمای هوا سخت او را آزرده است و ناگهان در منزلی فرود می آید و شربتی خنک و گوارا و یا آبی خنک در اختیارش می نهند که با نوشیدن آن، عطش کشنده و آزاردهنده اش فرو می نشیند، چنین شخصی در آن حال به خوبی قدر آب و این نعمت حیاتی را می داند و به شکرگزاری خداوند می پردازد.
خداوندی که نعمت ها و روزی های حلال را در اختیار انسان نهاد تا از آنها استفاده نماید و توان و قدرت کافی برای رشد و تعالی و بندگی خداوند را بیابد. خداوند بر ما منت نهاد و نعمت ها و روزی های حلالش را در اختیار ما قرار داد و استفاده از این نعمت ها انگیزه شکرگزاری را در ما فراهم می آورد. چنان که گفتیم اگر شناخت و کسب نعمت های الاهی با هدف تقدیر از خداوند و شکر او انجام پذیرد، عبادت است. بر این اساس، خداوند به رسول خدا صلی اللهعلیه وآله فرمود: یَا اَحمَدُ إنَّ العِبادَهَ عَشرَهُ أجزَاءٍ تِسعَهٌ مِنهَا طَلَبُ الحَلالِ، فَإذَا طَیَّبتَ مَطعَمَک وَ مَشرَبَک فَأنتَ فِی حِفظِی وَ کنَفی (۱۸)؛ «ای احمد! عبادت ده جزء دارد که نه جزء آن طلب مال حلال است. پس اگر خوردنی و آشامیدنی خویش را پاک و پاکیزه سازی، همواره تحت حفاظت و در کنف عنایت من خواهی بود.»توسعه زندگی بشر و رشد صنعت و تکنولوژی و دست یافتن به آن دسته از نعمت های الاهی که پیش تر برای ما ناشناخته بودند و نعمت هایی که در آینده برای ما کشف خواهند شد، رهین تلاش و تحقیقات مستمر دانشمندان و عالمان است. اگر آن تلاش ها نبود، ما پی به وجود نیروی برق و وسایلی که از طبیعت استخراج شده اند و رفاه و راحتی بیشتری را برای ما فراهم آورده اند نمی بردیم. امروزه دانشمندان و محققانی که با هدف استفاده از نعمت های خدا و یا عزت بخشیدن به مسلمانان و کسب استقلال و رها شدن از وابستگی به بیگانگان در مراکز تحقیقاتی انرژی اتمی فعالیت می نمایند، به عبادت خدا و کاری بزرگ و بس باارزش مشغول می باشند.
کسی که قصد تشرف به حج را دارد، گرچه عبادت حج اصطلاحاً بر اعمال و مناسک خاصی که در مکه به انجام می رسد اطلاق می گردد، اما مقدمات حج نظیر نامنویسی و اقدام برای مسافرت به مکه هم عبادت به حساب می آید، چون در نگرش کلان هر کاری که به قصد بندگی خدا انجام می پذیرد عبادت می باشد. با عنایت به این که نعمت چیزی است که باعث تکامل انسان می گردد، آن چه که از طریق مشروع و حلال به دست می آید و استفاده از آن جایز می باشد نعمت می باشد و به پاس آن انسان باید شکر خداوند را به جای آورد. اما درآمد و ثروتی که از طریق نامشروع و با رشوهخواری، رانتخواری، اختلاس و سوءاستفاده از بیتالمال به دست می آید، نقمت و سبب هلاکت و گرفتار شدن انسان به آتش جهنم می گردد و قابل شکرگزاری نیست. خداوند در رابطه با چنین ثروت نامشروعی می فرماید: إِنَّ الَّذِینَ یَأْکُلُونَ أَمْوَالَ الْیَتَامَی ظُلْماً إِنَّمَا یَأْکُلُونَ فِی بُطُونِهِمْ نَاراً وَ سَیَصْلَوْنَ سَعِیراً؛ (۱۹) «همانا آنهایی که مالهای یتیمان را به ستم می خورند جز این نیست که در شکمهای خود آتشی می خورند و به زودی به آتش افروخته دوزخ درآیند.»پس انسان باید حلال را از حرام بازشناسد و بی شک کسب علمی که حلال و حرام را به انسان یاد می دهد و با اندوختن آن علم انسان درمی یابد که چه کارهایی مرضیِّ خداست و چه کارهایی مرضی خدا نیست، خود عبادت است.
از ین جهت، رسول خدا صلی الله ضد و آله فرمودند: مَن سَلَک طَریقاً یَطلُبُ فِیهِ عِلماً سَلَک اللهُ بِه طَریقاً إلَی الجَنَّهِ، وَ إِنَّ المَلائِکهَ لَتضَعُ أَجنِحَتهَا لِطالِبِ العِلمِ رِضاً بِهِ وَ إنَّهُ یَستَغفِرُ لِطالِبِ العِلمِ مَن فِی السَّماءِ وَ مَن فِیِ الارضِ حَتَّی الحُوتِ فِی البَحر. وَ فَضلُ العالِمِ عَلَی العابِدِ کفَضل القَمَرِ عَلَی سائِرِ النُّجومِ لَیلَهَ البَدرِ. وَ إِنَّ العُلَماءَ وَرَثَهُ الأنبیاءِ، إنَّ الأَنبیاءَ لَم یُوَرِّثوا دِیناراً وَ لا دِرهَما، وَ لکِن وَرِّثُوا العِلمَ، فَمَن أَخذَ مِنهُ أَخذَ بِحَظٍّ وافِرٍ؛ (۲۰) «هر که راهی رود که در آن علمی جوید خدا او را راهی برد تا به بهشت درآید. همانا فرشتگان پرهای خویش را برای طالب علم به سبب رضایت از او بگسترانند و همانا هرچه در آسمان و زمین است، حتی ماهیان دریا برای طالب علم آمرزش جویند و برتری عالم بر عابد چون برتری ماه در شب چهارده بر سایر اختران است. همانا علما وارثان پیامبراناند؛ چونکه پیامبران دینار و درهم به ارث نگذارند ولکن علم را به عنوان ارث از خود باقی گذارند و هرکه از آن علم برگرفته بهره فراوانی برده است.»نقل شده که مرحوم شهید ثانی، رضوان الله ضد، در سنین جوانی که به کسب و تحصیل علوم دینی اشتغال داشت با پای برهنه از منزل رهسپار کلاس درس می شد. او به آنهایی که در این زمینه از او سؤال می کردند پاسخ داد: من طالب علم هستم و سخن پیامبر صلی الله ضد و آله در رابطه با طالب علم حق و درست است و به جهت اینکه کفش خویش را روی بال فرشتگان ننهم، با پای برهنه حرکت می کنم.
پی نوشت ها:
۱ـ محمدتقی مصباح یزدی، نقد و بررسی مکاتب اخلاقی، ص ۷۳٫۲ـ همان، ص ۳۲۵ـ۳۲۷٫۳ـ همان، ص ۳۳۹٫۴ـ انسان (۷۶)، ۳٫۵ـ نحل (۱۶)، ۷۸٫۶ـ انفال (۸)، ۲۶٫۷ـ بقره (۲)، ۱۸۵٫۸ـ آل عمران (۳)، ۱۲۳٫۹ـ نساء (۴)، ۷۹٫۱۰ـ آل عمران (۳)، ۲۶٫۱۱ـ نور (۲۴)، ۴۳٫۱۲ـ سید قطب، تفسیر فی ضلال القرآن، ج ۴، ص ۲۵۲۲٫۱۳ـ جمعی از نویسندگان، تفسیر نمونه، ج ۱۴، ص ۵۰۴-۵۰۵٫۱۴ـ ق (۵۰)، ۹-۱۱٫۱۵ـ عبس (۸۰)، ۲۴-۳۲٫۱۶ـ نحل (۱۶)، ۱۰۸٫۱۷ـ حجر (۱۵)، ۳٫۱۸ـ محمدباقر مجلسی، بحارالانوار، ج ۷۷، باب ۲، ص ۲۷، ح ۶٫۱۹ـ نساء (۴)، ۱۰٫۲۰ـ کلینی، کافی، ج ۱، ص ۳۴، ح ۱٫منبع: مصباح یزدی، محمد تقی؛ (۱۳۹۰)، سجاده های سلوک: شرح مناجات های حضرت سجاد ضد السلام، قم، مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی رحمه الله، چاپ اول.
منبع: نور معرفت
مطلب نورمعرفت را می پسندید؟
(1)
(0)
تازه ترین مطالب مرتبط
نظرات بینندگان نورمعرفت در مورد این مطلب