سیدالشهدا(ع) روز عاشورا چه گفتند؟
نور معرفت: به گزارش نور معرفت، امام حسین (ع) در روز عاشورا به یاران خود فرمود مرگ پلی است برای رسیدن به بهشت و از سوی دیگر که دلش برای اشخاصی می سوخت که در مقابلش صف کشیده بودند، فرمود مرگ پلی است که گروه کافران را به جهنم می رساند.
به گزارش نور معرفت به نقل از خبر آنلاین، گرد و غبار جنگ در میدان کربلا به هوا خاست؛ جنگی نابرابر که در یک طرف لشکری با ۳۰ هزار جنگجوی سواره و پیاده و در این سمت گروهی از مردان و زنان و کودکان با ایمانی راسخ و عزمی استوار. امام حسین (ع) در روز عاشورا هم به موعظه و نصیحت دشمنان خود پرداخت تا شاید بتواند آنان را از رفتن به پرتگاه جهنم منصرف کند ولی هر چه با دلیل و منطق با آنان سخن گفت، نپذیرفتند. آنگاه حضرت، دلیل نافرمانی لشکر دشمن را در گوش کردن به نصیحت ها، خوردن مال حرام و عمل نکردن به دستورات قرآن را دانستند و دست به دعا برداشتند که باران و رحمتت را بر آنان نفرست.
انتقال از زندان به قصر
بنابر روایت ایرنا، مرحوم شیخ صدوق از امام سجاد(ع) نقل می کند که امام حسین(ع) در روز عاشورا خطاب به یاران خود فرمود: ای بزرگ زادگان، صبر و شکیبایی به خرج دهید که مرگ چیزی جز یک پل نیست که شما را از سختی و رنج عبور داده به بهشت پهناور و نعمت های همیشگی آن می رساند. چه کسی است که نخواهد از یک زندان به قصری انتقال یابد و همین مرگ برای دشمنان شما مانند آن است که از کاخی به زندان و شکنجه گاه منتقل شوند. پدرم از پیامبر(ص) بر من نقل کرد که می فرمود دنیا برای مومن همانند زندان و برای کافر همانند بهشت است. مرگ پلی است که این گروه مومن را به بهشتشان می رساند و آن گروه کافر را به جهنمشان. آری، نه دروغ شنیده ام و نه دروغ می گویم.
آن حضرت بعد از این بیان، صفوف لشکر خود را که بنا به قول مشهور از ۷۲ تن تشکیل می یافت منظم کرد، میمنه سپاه را به زهیر بن قین و میسره را به حبیب بن مظاهر و پرچم را به برادرش عباس بن علی(ع) سپرد و خود و افراد خاندانش در قلب سپاه قرار گرفتند. در این هنگام عمر بن سعد هم به آرایش و تنظیم صفوف لشکر خویش مشغول بود.
خدایا! به پیشگاه تو شکایت می آورم
چون چشم امام(ع) به انبوه جمعیت لشکر دشمن افتاد و در مقابل خویش سیلی عظیم و موجی خروشان از دشمن را دید دست ها را به سمت آسمان بلند کرد و این دعا را خواند: خدایا! تو در هر غم و اندوه پناهگاه و در هر پیشامد ناگوار مایه امید من هستی و در هر حادثه ای سلاح و ملجا من. چه بسیار غم های کمرشکن که دل ها در برابرش آب و راه هرچاره در مقابلش مسدود می شود، غم های جانکاهی که با دیدن آنها دوستان، دوری جسته و دشمنان زبان به شماتت می گشودند، در چنین مواقعی تنها به پیشگاه تو شکایت آورده و از دیگران قطع امید کرده ام و تو بودی که به داد من رسیده و این کوه های غم را برطرف کرده ای و از این امواج اندوه نجاتم بخشیده ای. خدایا! تویی صاحب هر نعمت و تویی آخرین مقصد و مقصود من.
در خونریزی عجله نکنید
امام حسین(ع) بعد از تنظیم صفوف لشکر خویش، سوار بر اسب شد و از خیمه ها قدری فاصله گرفت و با صدای بلند و رسا خطاب به لشکر افراد عمرسعد چنین فرمود: مردم! حرف مرا بشنوید و در جنگ و خونریزی شتاب نکنید تا من وظیفه خویش را که نصیحت و موعظه شماست، انجام بدهم و انگیزه سفر خویش را به این منطقه توضیح بدهم. اگر دلیل مرا پذیرفتید و با من از طریق انصاف درآمدید راه سعادت را دریافته و دلیلی برای جنگ با من ندارید و اگر دلیل مرا نپذیرفتید و از طریق انصاف نیامدید همه شما دست به هم بدهید و هر تصمیم و اندیشه باطل که دارید در رابطه با من به اجرا بگذارید و مهلتم ندهید ولی بهرحال امر بر شما پوشیده نماند، یار و پشتیبان من خدایی است که قرآن را فرو فرستاد و اوست یار و یاور نیکان
بدبخت کسی که گول دنیا را بخورد
امام حسین(ع) در نخستین خطبه در مقابل سپاه دشمن فرمود: بندگان خدا! از خدا بترسید و از دنیا در حذر باشید که اگر بنا بود همه دنیا به یک نفر داده شود و یا یک فرد برای همیشه در دنیا بماند پیامبران برای بقا سزاوارتر و جلب خشنودی آنان بهتر و چنین حکمی خوشایندتر بود ولی هرگز! چونکه خداوند دنیا را برای فانی شدن خلق کرده که تازه هایش، کهنه و نعمتهایش، زایل و سرور و شادیش به غم و اندوه مبدل خواهد شد. پس برای آخرت خود توشه ای برگیرید و بهترین توشه آخرت تقوا و ترس از خداست. مردم! خداوند دنیا را محل فنا و زوال قرار داد که اهل خود را تغییر داده، وضعشان را دگرگون می سازد، مغرور و گول خورده کسی است که گول دنیا را بخورد و بدبخت کسی است که مفتون آن شود.
ننگ بر هدف شما
آنگاه فرمود: مردم! دنیا شما را گول نزند که هرکس به آن تکیه کند، ناامیدش سازد و هرکس بر وی طمع کند، به یاس و ناامیدیش کشاند و شما اینک به امری هم پیمان شده اید که خشم خدا را برانگیخته و به جهت آن، خدا از شما اعراض کرده و غضبش را بر شما فرستاده است. چه نیکوست خدای ما و چه بد بندگانی هستید شما که به فرمان خدا گردن نهاده و به پیامبرش ایمان آوردید و سپس برای کشتن خاندان و فرزندانش هجوم کردید، شیطان بر شما مسلط شده و خدای بزرگ را از یاد شما برده است! ننگ بر شما و ننگ بر ایده و هدف شما. ما برای خدا خلق شده ایم و برگشتمان به سمت اوست.
گفتار حسین بن علی(ع) که به اینجا رسید، سکوت کامل بر سپاه کوفه حکمفرما بود و هیچ عکس العمل و پاسخی از سوی آنان مشاهده نمی شد که امام چند تن از افراد سرشناس کوفه را که از آن حضرت دعوت کرده و در بین لشکر ابن سعد حضور داشتند، خطاب کرد و چنین فرمود: ای شبث بن ربعی و ای حجار بن ابجر و ای قیس بن اشعث و ای یزید بن حارث! آیا شما برای من نامه ننوشتید که میوه هایمان رسیده و درختانمان سرسبز و خرم است و در انتظار تو دقیقه شماری می نماییم، در کوفه لشکریانی مجهز و آماده در اختیار تو است.
این افراد در مقابل گفتار امام، جز انکار پاسخی نداشتند و گفتند ما چنین نامه ای به تو ننوشته ایم. در اینجا قیس بن اشعث با صدای بلند اظهار داشت: ای حسین! چرا با پسر عمویت بیعت نمی کنی(تا راحت شوی)؟ که در این صورت با تو به دلخواهت رفتار خواهند کرد و کوچکترین ناراحتی متوجه تو نخواهد شد.
امام در پاسخ فرمود به خدا سوگند! نه دست ذلت در دست آنان می گذارم و نه مانند بردگان از صحنه جنگ و از برابر دشمن فرار می کنم. سپس آیه ۲۷ سوره غافر را قرائت فرمود که گفتار حضرت موسی(ع) را در مقابل عناد و لجاجت فرعونیان نقل می کند «من به آفریدگار خویش و آفریدگار شما پناه می برم که گفتار مرا دور می افکنید. پناه می برم به آفریدگار خویش و آفریدگار شما از هر شخص متکبری که ایمان به روز جزا ندارد.»
مخالفان من هلاک می شوند
خوارزمی می گوید: دومین سخنرانی امام(ع) در روز عاشورا و در سرزمین کربلا بدین صورت بود. بعد از آنکه هر دو سپاه کاملا آماده شدند و پرچم های عمرسعد برافراشته شد و صدای طبل و شیپورشان طنین افکند و سپاه دشمن از هرطرف دور خیمه های حسین بن علی را فرا گرفته و مانند حلقه انگشتری در بین خویش گرفتند، حسین بن علی(ع) از میان لشکر خویش بیرون آمد و در مقابل صفوف دشمن قرار گرفت و از آنان خواست تا سکوت کنند و به سخنان وی گوش فرا دهند ولی آنها همچنان سروصدا و هلهله می کردند.
امام حسین(ع) با این جملات به آرامش و سکوتشان دعوت کرد: وای بر شما! چرا گوش فرانمی دهید تا گفتارم را - که شما را به رشد و سعادت فرامی خوانم - بشنوید. هرکس از من پیروی کند خوشبخت و سعادتمند است و هرکس عصیان و مخالفت ورزد از هلاک شدگان است و همه شما عصیان و سرکشی کرده و با دستور من مخالفت می کنید که به گفتارم گوش فرانمی دهید. آری، در اثر هدایای حرامی که به دست شما رسیده و در اثر غذاهای حرام و لقمه های غیر مشروعی که شکم های شما از آن انباشته شده، خدا این چنین بر دلهای شما مهر زده است، وای بر شما! آیا ساکت نمی شوید؟
قرآن را پشت سر انداخته اید
چون سخن امام حسین(ع) بدینجا رسید، لشکریان عمرسعد همدیگر را ملامت کردند که چرا سکوت نمی کنند و همدیگر را مجبور به استماع سخنان آن حضرت کردند. چون سکوت بر صفوف دشمن حاکم شد امام(ع) در ادامه سخنانش چنین فرمود: ای مردم! ننگ و ذلت و حزن و حسرت بر شما باد که با اشتیاق فراوان ما را به یاری خود خواندید و آنگاه که به فریاد شما جواب مثبت داده و به سرعت به سمت شما شتافتیم، شمشیرهایی را که از خود ما بود ضد ما به کار گرفتید و آتش فتنه ای را که دشمن مشترک برافروخته بود، ضد ما شعله ور ساختید، به حمایت و پشتیبانی دشمنانتان و ضد پیشوایانتان بپا خاستید، بدون این که این دشمنان قدم عدل و دادی به نفع شما بردارند و یا امید خیری در آنان داشته باشید مگر طعمه حرامی از دنیا که به شما رسانیده اند و مختصر عیش و زندگی ذلت باری که چشم طمع به آن دوخته اید.
آنگاه فرمود: قدری آرام! وای بر شما! که روی از ما برتافتید و از یاری ما سرباز زدید بدون این که خطایی از ما سرزده باشد و یا رای و عقیده نادرستی از ما مشاهده کنید. آنگاه که تیغ ها در غلاف و دل ها آرام و رای ها استوار بود، مانند ملخ از هرطرف به سمت ما روی آوردید و چون پروانه از هرسو فرو ریختید، رویتان سیاه که شما از سرکشان امت و از ته ماندگان احزاب فاسد هستید که قرآن را پشت سر انداخته اید، از دماغ شیطان در افتاده اید، از گروه جنایتکاران و تحریف کنندگان کتاب و خاموش کنندگان سنت ها هستید که فرزندان پیامبران را می کشید و نسل اوصیا را از بین می برید. شما از لاحق کنندگان زنازادگان به نسب و اذیت کنندگان مومنان و فریادرس پیشوای استهزاگران هستید که قرآن را مورد استهزا و مسخره خویش قرار می دهند.
پس از این جنگ به شما مهلت نمی دهند
آنگاه فرمود: آگاه باشید! به خدا سوگند. بعد از این جنگ به شما مهلت داده نمی شود که سوار بر مرکب مراد خویش شوید مگر همان اندازه که سوارکار بر اسب خویش سوار است تا این که آسیاب حوادث شما را بچرخاند و مانند محور و مدار سنگ آسیاب مضطربتان گرداند و این، عهد و پیمانی است که پدرم علی (ع) از جدم رسول خدا(ص) بازگو کرده است. پس با همفکران خود دست به هم بدهید و تصمیم باطل خویش را بعد از آنکه امر بر شما روشن شود، در رابطه با من اجرا کنید و مهلتم ندهید، من بر خدا که آفریدگار من و شما است توکل می کنم که اختیار هر جنبنده ای در ید قدرت اوست و خدای من بر صراط مستقیم است.
غلام ثقفی را بر آنان مسلط کن
سپس آن حضرت دست های خویش را به سمت آسمان برداشت و لشکریان عمرسعد را این چنین نفرین کرد: خدایا! قطرات باران را از آنان قطع کن و سال هایی (سختی) مانند سالهای یوسف(ع) بر آنان بفرست و «غلام ثقفی» را بر آنان مسلط گردان با کاسه تلخ ذلت، سیرابشان سازد و کسی را در میانشان بدون مجازات نگذارد، در مقابل قتل، به قتلشان برساند و در مقابل ضرب، آنان را بزند و از آنان انتقام من و انتقام خاندان و پیروانم را بگیرد؛ چونکه اینان ما را تکذیب کردند و در مقابل دشمن دست از یاری ما برداشتند و تویی آفریدگار ما، به تو توکل کرده ایم و برگشت ما به سمت تو است.
مطلب را می پسندید؟
(1)
(0)
تازه ترین مطالب مرتبط
نظرات بینندگان در مورد این مطلب