حمید شاه آبادی :
آوینی استفاده از سینما را از باب اکل میته مجاز می دانست
به گزارش نور معرفت، شاه آبادی اظهار داشت: آوینی می گوید این سینما را برای تو درست نکرده اند و شما از باب اکل میته مجبور هستی از آن استفاده کنی، به فطرت خودت برگرد.
خبرگزاری مهر -گروه دین و اندیشه: هفته هنر انقلاب اسلامی با سالروز شهادت سید مرتضی آوینی شروع می شود. وی در مجله سوره، که در دوره ای سردبیری آنرا بر عهده داشت، یادداشت ها و مقالاتی در مورد مبانی نظری و اندیشه ای هنر می نوشت. هرچند که با عنایت به تغییرات رسانه در طول چند دهه بعد از شهادت او، برخی قالب ها و فضاهای رسانه ای گرفتار تحول شده اند، اما نگاه و مطالب سید شهیدان اهل قلم، فارغ از رد و قبولی که میتوان نسبت به دریافت های اندیشه ای و هنری او داشت، میتوان اظهار داشت: هنوز هم جدی ترین مطالب مطرح شده در مورد مبانی هنر انقلاب اسلامی است. به همین مناسبت با حمید شاه آبادی، معاون سابق سیمای جمهوری اسلامی به گفتگو نشستیم که در ادامه حاصل آنرا می خوانید:
*در ابتدا بفرمائید آشنایی شما با سید مرتضی آوینی چگونه صورت گرفت؟
طبیعتاً مثل همه هم سن وسالان خودم با مجموعه تلویزیونی روایت فتح با ایشان آشنا شدم و دقیقا خاطرم هست روزی که خبر شهادت ایشان را شنیدم در کجا بودم و در چه حالی قرار داشتم که این نشان داده است ایشان چه میزان برای من تاثیر گذار بوده است. آن چه باعث شد من بیشتر در رابطه با آثار شهید آوینی تمرکز کنم دو مساله بود؛ یکی حضور حضرت آقا در تشییع پیکر ایشان بود که برای من در آن زمان امر عجیبی بود. آن سال ها ما شاهد فوت برخی مراجع تقلید بودیم، ولی بعضاً حضرت آقا در مراسم خاکسپاری آنها حضور نداشتند، ولی در مراسم خاکسپاری شهید آوینی ایشان بدون اعلام قبلی حضور پیدا کردند.
مسئله دیگر این که ما در آن دوره مشغول کارهای حوزه و طلبگی بودیم و مجموعه ای با عنوان آثار هنری طلاب حوزه درحال مطالعه و بررسی بود، بنابراین با این فضاها بیگانه نبودم. بنابراین ما هر کاری می خواستیم در زمینه آثار هنری طلاب انجام دهیم، با سالگرد شهید آوینی ارتباطش می دادیم و ایشان را چهره شاخصی می دانستیم که می شود روی عناصر فکری ایشان تفکر کرد.
طبیعتاً پس از یک بازه زمانی بیشتر با آثار و دیدگاه های ایشان آشنا شدم و وقتی در معاونت هنری وزارت ارشاد وارد این فضا شدم، دیدم به چهره های شاخصی مثل ایشان نیاز داریم که بعنوان الگو مطرح شوند و مبانی فکری و اندیشه ای ایشان در دسترس مخاطبین قرار بگیرد. در همان دوره در همه رخدادهای هنری بخش های پژوهشی و مطالعاتی را اضافه کردیم و آنجا سروکارمان با آثار شهید آوینی بود و بیشتر با اندیشه های ایشان آشنا شدیم.
*بعد از شهادت ایشان، از حجم انتقادات کسانیکه منتقد رویکرد ایشان بودند؛ کاسته شد. شما این انتقادات را شنیده بودید؟
من به سبب این که یک مصرف کننده محتوا بودم همان وجهه ایجابی و مثبت آثار ایشان را دنبال می کردم و مباحث جدی و چالشی را که در رابطه با ایشان مطرح می شد؛ دنبال نمی کردم. البته در مجموع این طور نبود که بیگانه با این فضا باشیم، ولی در آن دوران از نظر تحصیلی و علمی مساله ما چیز دیگری بود. در فضای حوزوی و طلبگی هیچ کسی به حوزه هنر راه نداشت.
واقعیتش این است؛ یک آوینی داریم بعنوان کسی که آثاری تولید کرده است. ما در آن مقطع آوینی که آثار هنری را تولید می کرد؛ می شناختیم. یک آوینی هم داریم که وارد چالش ها و دست اندازها و فضای اجتماعی و مسایل نظری می شود. آن وقت باید دید چه کسی الگو است و چه مبنایی دارد. من هنوز به نظرم شناخت کمی از ایشان دارم و مسیری که ایشان طی کرد مسیر عادی و معمولی نبود، بلکه از جنس دیگری بود. مهم ترین خصوصیت آوینی این بود: انقلاب و تحول را از درون خودش آغاز کرد و چون این انقلاب از درون او آغاز شد، ما هرچه جلو می رویم؛ می بینیم ریشه اش در چیز دیگری است.
*آیا ما باید منتظر باشیم این شخصیت ها خودشان خلق شوند که بتوانند برخی خلأها را پر کنند یا می شود شخصیت هایی مثل آوینی را ساخت و تربیت کرد؟
واقعیت اینست هنرمندی که در حوزه دینی تعلقات فکری دارد محیط و بستر مفهومی در به وجود آمدن شخصیتش کم تأثیر نیست. در دوران دفاع مقدس در همین شهر تهران هر روز هشت جوان به شهادت می رسید و این واقعه دل سنگ را آب می کرد. بنابراین خیلی آثار موسیقایی و کارهای تجسمی در آن زمان برای کسانی است که اتفاقاً امروز کاری با انقلاب ندارند و سر این سفره ننشسته اند. چه عاملی سبب شد که آنها در آن دوران آن آثار را خلق کنند؟ بستری که شهدا به وجود آوردند. ازاین رو آن بستر تاثیر گذار بود.
بعد از انقلاب حوزه هنری تشکیل شد. حوزه هنری در آن دوره بیشتر به آثار تجسمی بها می داد و در حوزه تجسمی بامداد و شب تولید آثار هنری صورت می گرفت. الآن حوزه هنری یکه تاز عرصه تجسمی نیست ولی آن زمان این گونه بود. بسیاری از چهره هایی که در آن زمان آثار تجسمی خلق کردند از قطار انقلاب پیاده شدند. ازاین رو آن بستر مفهومی در به وجود آوردن این هنرمندان مؤثر بود، ولی این تنها عامل نیست. خیلی افراد در بزنگاه هایی قرار گرفتند و خودشان تحول پیدا کردند. اگر یک نفر در بستر غیر دینی رشد کرده باشد، لزوماً تا آخر در همان فضا نمی ماند و امکان دارد تحولاتی را در خودش ایجاد نماید. البته این امر، نظام را از این که یک بستری فراهم آورد که آوینی تربیت شود؛ معاف نمی نماید. شما می توانید بپرسید آیا شهید مطهری اتفاق حوزه علمیه قم بود یا ساختار حوزه علمیه، مطهری تربیت می کرد؟ این بحث مهمی است و نمی شود صفر و صدی به آن نگاه کرد. حتما در دوره ای که مطهری در آن شکل گرفته خیلی زمینه فراهم بوده است. پس این بستر وجود دارد و مؤثر است ولی همه چیز نیست.
حاکمیت دراین خصوص دو تا مسئولیت دارد؛ یک، مسئولیت آموزش دارد و باید بستری طراحی شود تا آوینی تربیت کند. الآن چنین مجموعه ای وجود ندارد. علاوه بر آن، آیا منابعی که ما امروز به دانشجویان آموزش می دهیم متناسب با این فضا است؟ ازاین رو اساسا فضا تاثیر گذار و جریان ساز است، اما حاکمیت و متولیان این حوزه باید در دو عرصه تولید و آموزش برنامه ریزی داشته باشند تا افراد در آن رشد کنند و تربیت شوند. به هر حال ما امروز صاحب سرمایه ای به نام شهید آوینی هستیم و خود این سرمایه قابل تکثیر شدن است.
* آوینی معتقد بود هنر مطلوب هنر متعهد است. این تعهد به چه مفهوم است؟
عقبه این حرف اندیشه هایی است که در غرب از قرن نوزدهم عنوان شد تحت عنوان هنر برای هنر. این اندیشه در مقابل دیدگاهی قرار می گیرد که حرف از تعهد می زند. هنوز هم در جامعه هنری ما کسی کار دینی تولید نماید می گویند کار سفارشی کرده است. این در حالیست که طرفداران نظریه هنر برای هنر، خودشان نگاه ایدئولوژیک دارند.
به هر تقدیر اندیشه هنر برای تعهد می گوید شما بعنوان انسان فطرتا کمال طلب هستید و این کمال طلبی ذاتی انسان است. اگر فطرت پاک باشد ریشه در توحید دارد. فطرت یک امر عام بین همه انسان ها، در همه اعصار است و یک امر پاک است. اگر خاستگاه هنر مبتنی بر فطرت باشد خروجی آن هنر متعهد خواهد شد، ولی اگر دنبال این باشی که فلان فرد از شما چه می خواهد، داری کار سفارشی می کنی، چون شما از درون خودت این کار را تولید نکردی. هنرمند در لحظه خلق اثر، ارتباطش با عالم ماده قطع می شود و ارتباطش از جنس دیگری است. حال اگر درون خودش یک شکوفایی و یک فطرت پاک وجود داشته باشد، اثرش اثر توحیدی است.
شهید آوینی این هنر را هنر متعهد می داند. ایشان می گوید باید به توحید و اصل اولیه درونی برگردیم بنابراین همه چیز را در خلق هنر دینی به هنرمند برمی گرداند و می گوید هنرمند باید با ایمان باشد. نمی شود کسی هنرمند باشد و آثار هنری دینی خلق کند ولی درون خودش ناپاکی داشته باشد. ظاهر باید از باطن هنرمند حکایت کند. نمی شود شما باطن آلوده داشته باشی ولی یک ظاهر زیبا را به تصویر بکشی.
در روزهای اول واقعه هفت اکتبر خود جهاد فلسطین به نحو متفاوتی در روایتگری غزه نقش داشت چون اثر از دل و وجود آنها درمی آمد. مگر ما مشابه این حوادث را در سالهای قبل در مورد فلسطین نداشتیم. چرا؛ داشتیم ولی انعکاس امروز اتفاقات غزه در دنیا، بخشی اش ناشی از نوع روایتگری حماس است، با بهره گیری از کسانیکه در صحنه نشسته اند و این صحنه را روایت کرده اند. واقعیتش اینست آقای آوینی هنر متعهد را در خدمت کمال انسانیت می داند و این کسی که هنر را در خدمت کمال می داند، تعریفش از هنر بگونه ای است که قالب و فرم در آن حرف دوم را می زند.
*یک نکته ای که در آثار شهید آوینی وجود دارد نقد سینمای غرب است. آیا این انتقاد شهید آوینی به سینمای غرب به معنای اینست که هیچ موفقیت مثبتی را در این حوزه نمی بیند یا منافعی هم می توان برای آن درنظر گرفت؟
من می ترسم به این سؤال جواب کلیشه ای بدهم و بگویم سینمای غرب منافعی هم دارد. البته هیچ چیز بدون منافع و کارکرد مثبت نیست، ولی من می ترسم این حرف را بزنم؛ چون اینقدر این حرف را تکرار کردیم که فراموش کردیم باید بنای جدیدی بسازیم. بله، نمی شود قالب و فرم و همه ساختارهای موجود را دور بریزیم، ولی در عین حال باید بترسیم که با نگاه به منافع سینمای غرب کارمان را آغاز نماییم چون همین سبب شده در این چهل سال نرویم یک چیزی را از بنیان طراحی نماییم. هر کس آمد همان چیزهای غربی را تدریس کرد. کسانیکه در حوزه هنر نظریه پردازی می کنند تا بخواهند آن نظریه را جامه عمل بپوشانند، یک فاصله ای را در پیش دارند که به سبب این که همیشه در وضعیت حساس کنونی هستیم، همواره با روزمرگی پر شده است.
وقتی در سریال پایتخت اینقدر شخصیت پدر خانواده و اساساً همه مردها ضعیف است، این الگوی کشور دینی و اسلامی نیست. اینها در ضمیر آدم ها می نشیند و تبدیل به فرهنگ جامعه می شود و به نقطه ای می رسد که دیگر چنین آثاری دیده نمی شود و شما مجبور می شوید میزان شوخی های جنسی را افزایش دهید یا متلک های سیاسی در کارتان بگذارید
آوینی این را نمی گوید. آوینی می گوید تمدن غربی سینما را برای اهداف خودش ساخته است. رهبر انقلاب می فرمایند مطبوعات در کشور ما سالم وارد شد به خلاف تلویزیون، سینما و … که در زمان شروع با هدف ترویج شهوت و گمراه کردن و… شکل گرفتند. مطبوعات در دوره مشروطه با اهدافی همچون آزادی خواهی شکل گرفتند ولی در حوزه سینما این گونه نیست. بله، شما نمی توانید امروز تکنولوژی سینما را کنار بگذارید، نمی توانید همه چیز را از صفر شروع کنید ولی نقطه عزیمت، انسانی است که دارد خلق آثار هنری می کند، نه تجهیزات و ساختار و فرم. آن انسان باید در یک خاستگاه عمیق دینی رشد کرده باشد، تعلقات خاص خودش را داشته باشد، اهداف شفاف و روشنی داشته باشد و بداند اگر مجبور است از این ابزار استفاده نماید، این ابزار برای خودش نیست.
پس اساسا بی نیاز از این فضا نیستیم ولی اگر بخواهیم همین مسیر را ادامه دهیم، نتیجه همان می شود که تابحال اتفاق افتاده است. بعد از پیروزی انقلاب هنر موسیقی تکان قابل توجه می خورد ولی نمی تواند آن مسیر را ادامه دهد چون نتوانسته مبانی جدیدی برای خودش طراحی کند. البته باید توجه داشته باشیم که ما تنها بازیگران این عرصه نیستیم و به موازات ما، دیگران هم در این عرصه سرمایه گذاری کردند و توانستند ذائقه مخاطب را تغییر دهند بنابراین یک دوره ای حتی بزرگان موسیقی سنتی هم کنسرت هایشان پر نمی شد ولی موسیقی پاپ پرطرفدار بود. پس این طور نیست ما هیچ کاری نکرده باشیم ولی عرصه، عرصه رقابت است و غرب هم دراین خصوص سرمایه گذاری می نماید تا ذائقه موسیقایی جوان ایران را تحت تاثیر قرار دهد. اینقدر حجم خوراک هنری مورد نیاز بالا است و اینقدر دیگران سرمایه گذاری می کنند که هرچقدر شما تلاش کنید در آن میان گم می شود و کم به نظر می آید.
*یک نقدی که برخی به دیدگاه شهید آوینی وارد می کنند اینست که آوینی در نقدهای خودش فقط به مشکلات اشاره می کند و یک راهکار عملی عرضه نمی دهد؛ یعنی نمی گوید سینمای داستانی جذابی که مخاطب داشته باشد ولی به صدمه های سینمای تجاری غرب مبتلا نباشد، چگونه قابل دستیابی است. شما این نقد را وارد می دانید؟
انتظار ما از کسی که سی سال قبل از دنیا رفته است، نباید این گونه باشد که برای چند دهه پس از خودش مصداق معرفی نماید. شما در هیچ حوزه ای چنین انتظار نداری کما این که از ابن سینا انتظار نداری برای پزشکی امروز، نظریه عرضه نماید. در عین حال این مساله چیزی از ارزش ابن سینا کم نمی نماید. حوزه فلسفه و فقه و … هم همچنین است. ما مبنای آوینی را می خواهیم. مبنای آوینی درست است. ایشان می گوید باید از هنرمند شروع نماییم. می گوید این سینما را برای تو درست نکرده اند و شما از باب «اکل میته» مجبور هستی از آن استفاده کنی. می گوید به فطرت خودت برگرد، می گوید اندیشه هنر برای هنر «شجره خبیثه» است. ازاین رو مبنای آوینی درست است. ایشان یک مبنا عرضه کرده، چند «نباید» هم معرفی کرده است، به همین دلیل باید زایش های امروز را صورت بندی نماییم. مثلا الآن سریال یوسف پیامبر از نظر تکنولوژی سریال بالا و پیشرفته ای نیست اما مولفه هایی دارد که سبب شده هنوز تلویزیون این سریال را به کشورهای خارجی می فروشد و بازیگران این سریال را کشورهای عربی می شناسند.
پس مبنای آوینی اینست که باید عنصر معنویت را داخل هنر قرار دهی اما این که چگونه این کار را نماییم، وظیفه هنرمندان روز است که ذیل آن مبنا حرکتی انجام دهند. به نظر من با آن مبنا می شود راه را شناخت.
*یک نقدی که آوینی به تلویزیون داشت این بود که هنر سرگرمی ساز را عامل غفلت می دانست. با عنایت به تجربه ای که شما در صدا و سیما داشتید، توجه به این مساله در زمینه رسانه چقدر کار دشواری است؟ یعنی چگونه می توان هم این مبنا را مد نظر قرار داد و هم مخاطب را از دست نداد؟
بر اساس مبانی که از شهید آوینی آموختیم این که شما یک اثری خلق کنی برای صرف سرگرمی، مردود است چون شما داری این اثر را برای ابطال عمر یک نفر خلق می کنی. ازاین رو این مساله با مبنای آوینی نمی سازد، کما این که با مبنای دینی نمی سازد. الآن در سینمای ما چه می گذرد؟ گیشه ما را چه آثاری پر می کنند؟ کمدی سخیف! تازه در کشور ما در بین سه نوع شوخی، دو نوع شوخی محدودیت دارد؛ یعنی شوخی سیاسی و شوخی دینی، ولی شوخی های جنسی خیلی محدودیت ندارند. بنابراین سینمای ما پر از شوخی هایی است که نمادهای جنسی دارد. آن وقت چه فیلمی دیده می شود و گیشه دارد؟ همین فیلمها. چه کسی ذائقه مردم را تغییر داد؟ اساسا ذائقه مردم آهسته آهسته تغییر می کند. اتفاقاً ذائقه مردم از همان نقطه گرفتار تغییر شد که گفتند مردم دنبال سرگرمی هستند. ابتدا هم از سرگرمی خنثی آغاز می شود.
پس از پیروزی انقلاب هنر موسیقی تکان قابل توجه می خورد ولی نمی تواند آن مسیر را ادامه دهد چون نتوانسته مبانی جدیدی برای خودش طراحی کند
بله، کانتکس تلویزیون برای سرگرمی درست شده است. یک وقت شما می گویی من تلویزیون را کنار می گذارم و ریشه هنر را به مسجد می برم و مثلا در مسجد تئاتر برگزار می کنم. اتفاقاً شهید آوینی چقدر از هنر مردمی صحبت می کند. هنر مردمی یعنی همین. وقتی ما بچه بودیم در مسجد لرزاده تئاتر می رفتند. اتفاقاً اگر تحول ریشه ای بخواهید همین است. به هر ترتیب تلویزیون برای سرگرمی درست شده و اگر کسی صاحب هنر انقلاب است نقطه عزیمتش نباید سرگرمی باشد. اگر شما هدف و غایت نداشته باشی که اتفاقاً شهید آوینی بر آن تأکید دارد، از سرگرمی شروع می کنی و به سرگرمی ختم می کنی. شما باید از سرگرمی شروع کنی ولی غایتت چیز دیگری است. در عین حال کسی که می خواهد سرگرم شود سرگرم می شود. امام خمینی یکبار سر یک مساله ای گفته بودند کاری نکنید که مردم پیچ رادیوشان را روشن نکنند؛ یعنی شما باید از این استفاده کنی ولی قرار نیست از سرگرمی شروع شود و به سرگرمی ختم شود.
بنابراین به نظرم ما حداقل در دوران گذار نیاز داشتیم آثارمان از سرگرمی شروع شود ولی در لایه های میانی خودش مخاطب را با پدیده هایی همراه کند. مثلا همین سریال دودکش و پادری که الآن دارد تکرارش مجدداً پخش می شود چقدر در بزنگاه های مختلف، آموزه های دینی را به مخاطب القا می کند. شما این کار را با مجموعه پایتخت که الآن پخش می شود مقایسه کنید. چقدر جنس دیالوگ ها تشنج زا است. آیا خانواده ای که در این سریال نمایش داده می شود نماد خانواده ای است که در بستر دینی شکل گرفته؟ خیر. وقتی در سریال پایتخت اینقدر شخصیت پدر خانواده و اساساً همه مردها ضعیف است، این الگوی کشور دینی و اسلامی نیست. اینها در ضمیر آدم ها می نشیند و تبدیل به فرهنگ جامعه می شود و به نقطه ای می رسد که دیگر چنین آثاری دیده نمی شود و شما مجبور می شوید میزان شوخی های جنسی را افزایش دهید یا متلک های سیاسی در کارتان بگذارید. چون کار در نمی آید مجبور می شوی آن عناصر را در کار خودت زیاد کنی بنابراین حرکت تهیه کننده ما حرکت بر لبه خط قرمزهای حاکمیتی است و تا بتواند پایش را آن طرف خط قرمز می گذارد چون احساس می کند اینست که دیده می شود.
*یعنی از نظر شما این که مخاطب یک سرگرمی قابل قبولی را ببیند پذیرفته تر است، تا این که سرگرمی را دنبال کند که با ارزش ها در تقابل باشد؟
ما اثر هنری در خلأ نداریم. هیچ اثر هنری در خلأ صورت نمی گیرد. همین که شما می گوئید این سرگرمی برای سرگرمی است داری یک مفهومی را انتقال می دهید. نمی شود بگویید این اثر هنری نه نفعی دارد و نه ضرری دارد. همین که شما اثر را نسبت به کمال و معنویت بی تفاوت گذاشتید یک مرتبه منفی دارد. بله، می شود سرگرمی که آثار منفی اش کمتر باشد را پذیرفت ولی این که بگویید فقط طرف را سرگرم نماییم صحیح نیست. بی طرفی معنا ندارد و عین بی تفاوتی است و بی تفاوتی نوعی اغفال است کما این که در موسیقی و تغنیات نوعی از خود بی خود شدن است و همین مساله سبب غفلت می شود.
بنابراین بین یک سرگرمی که غفلت مطلق است با یک سرگرمی که غفلتش کمتر است تفاوت وجود دارد ولی صحبت ما سر هنر دینی است. هنرمند متعهد وقتش را صرف این نمی کند فقط سر افراد را گرم کند.
شما باید از سرگرمی شروع کنی ولی غایتت چیز دیگری است. در عین حال کسی که می خواهد سرگرم شود سرگرم می شود. امام خمینی یک مرتبه سر یک مساله ای گفته بودند کاری نکنید که مردم پیچ رادیوشان را باز نکنند؛ یعنی شما باید از این استفاده کنی ولی قرار نیست از سرگرمی شروع شود و به سرگرمی ختم شود
*یکی از مشکلات مجموعه های تلویزیونی به ویژه در آثار معرفتی و دینی و حتی اخیراً طنز، مساله داستان گویی است. به نظر شما چرا داستان گویی در آثار ما اینقدر گرفتار چالش و اشکال است؟
ما از سویی پایبند یکسری شاخصه ها هستیم و غایت و مفهوم و اثرگذاری و … برایمان مهم است؛ از آن طرف زیرساختی که داریم به ما تعلق ندارد. مثلا می گویند برای داستان سی و شش ساختار وجود دارد. شما داری در سرزمینی کشت می کنی که متعلق به خودت نیست. در آن زمین چه چیزی کشت می کنی؟ چیزی که متعلق به خودت است. این وضعیت «شتر گاو پلنگ» نمی گذرد کار شما درست دربیاید.
شما نمی توانی از این جاده برای رسیدن به مقصد استفاده کنی. بنابراین ما گرفتار اعوجاج هستیم چون اصلاً مانیفست جامعی در این عرصه نداریم. در نتیجه طبقه دینی از این فضا بیرون می آید. مثلا هیچ عالم مجتهدی فرزندش را دنبال هنر نمی فرستد. بعد از یک طرف کسانیکه دنبال معنویت هستند این عرصه را کنار می گذارند و این سرزمین را برای خودشان نمی دانند. از سوی دیگر، آن کسی که وارد این فضا می شود، هر چقدر تقیدات دینی داشته باشد زیر دست همان اساتید و همان تعالیم غربی می رود. بنابراین این فضا پنجاه سال دیگر هم جواب نمی دهد و هر چه بیشتر جلو می رویم فاصله بیشتر می شود. در عین حال غرب با همین سینما به اهداف خودش نزدیک می شود و مثلا بنیان خانواده را از هم می پاشاند چون این سینما دارد فردیت را ترویج می کند، انسان گرایی را ترویج می کند، مظاهر زندگی غربی را ترویج می کند. غرب از این سینما این استفاده را می کند، بعد ما می خواهیم در این فضا کار تولید نماییم و اسکار بگیریم. اتفاقاً آثاری از ما جایزه می گیرد که بیشتر به فرهنگ خودمان پشت کرده باشد.
به هر تقدیر هر چه جلوتر می رویم فاصله بیشتر می شود. در نتیجه می بینیم سریال های دهه شصت بیشتر به دل می نشیند ولی آثار امروزی جواب نمی دهد. البته در همین فضا اشخاصی چون حاتمی کیا و میرباقری دارند برای شما خلق اثر می کنند چون تکلیفشان با خودشان روشن است و خودشان دانشمند این حوزه هستند و این طور نبوده که بنشینند تا نویسنده برایشان بنویسد. چون میرباقری این فضا را فهم کرده اثری تولید می کند که می گیرد. پس همانطور که عرض کردم نقطه عزیمت ما انسان های خودساخته هستند. انسان خودساخته از ابزار روز استفاده حداکثری می کند و این ابزار در خدمت او است، نه این که وی در خدمت ابزار باشد. اشخاصی مثل میرباقری و حاتمی کیا در خدمت تکنولوژی نیستند، برده تکنولوژی نیستند ولی از آن استفاده می نمایند. ازاین رو اشکالی ندارد از این فضا استفاده نمائیم ولی این که چگونه استفاده نمائیم مهم می باشد.
* یک نکته ای که در مدیریت هنری شهید آوینی مشاهده می شود تنوع اشخاصی است که با آنها مرتبط می باشد. آوینی از طیف های مختلف استفاده می کرد و این تنوع را حفظ می کرد. آیا مدیریت فرهنگی و هنری ما توانست این رویکرد را حفظ کند؟ دیدگاه شما چیست؟
علتش اینست که شهید آوینی یک قله بود که توانسته بود دامنه ها را دور خودش جمع کند. اگر من مدیر از خودم جنم داشته باشم، دانش داشته باشم، توان داشته باشم می توانم افراد مختلف را دور خودم جمع کنم. برخی افراد قوی هستند، قله می شوند ولی دامنه ندارند یعنی شاگرد پرور نیستند. علامه طباطبایی استاد قرآن است ولی دامنه دارد، فقط خودش بالا نرفته بلکه آقای جوادی آملی که شاگرد ایشان بوده امروز تفسیر تسنیم را می نویسد.
برخی از مدیران از خودشان چیزی ندارند یا اگر دارند در حدی نیست که این دامنه را ایجاد کنند. در همه حوزه ها همینطور است. آوینی توانست یک نحله ایجاد نماید. آوینی به سبب شخصیت کاریزماتیک و علم و دانشی که داشت توانست افراد مختلف را دور هم جمع کند. ما امروز نیاز داریم اشخاصی باشند که هم خودشان توانایی داشته باشند و خلق اثر کنند و هم بتوانند اشخاصی را تربیت کنند که راهشان را ادامه دهند.
منبع: نور معرفت
مطلب را می پسندید؟
(1)
(0)
تازه ترین مطالب مرتبط
نظرات بینندگان در مورد این مطلب