نور معرفت
تحلیل روان شناختی تحولات صدر اسلام، ۲۷؛

چه کار کنیم که خدا عاشقمان شود؟

چه کار کنیم که خدا عاشقمان شود؟

به گزارش نور معرفت، هوای نفس، حب دنیا، و وساوس شیطانی از یکدیگر مستقل نیستند و لذائذ دنیا متعلق هوای نفس است، و شیطان با وسوسه های خود این عوامل را تقویت می کند.



خبرگزاری مهر - گروه دین و اندیشه: تاریخ بعنوان یکی از ابعاد و مظاهر فرهنگ و تمدن حائز اهمیت می باشد، چونکه شناخت و دریافت گونه های مختلف هر فرهنگ و تمدنی بدون دسترسی به تاریخ انواع هنرها و دانش هایی که در تمدن ظهور کرده یا تکامل یافته ممکن نخواهد بود. اسلام هم که دینی کامل و غنی و دارای فرهنگ و تمدن عالی است توجّه بسیاری به تاریخ و تاریخ نگاری دارد. با یک نگاه کلی به آیات قرآن و کلام بزرگان دین میتوان به اهمیت تاریخ پی برد. طوری که یک سوم آیات قرآن در مورد سرگذشت امت های گذشته است که خداوند به منظور عبرت گیری انسان ها این قصه ها را بیان فرموده است. منشأ اصلی و حقیقی تاریخ نگاری اسلامی و نیرومندترین عامل الهام بخش مورخان برای پژوهش و تدوین تاریخ، دین اسلام بود که از شعور نیرومند تاریخی برخوردارست.
اشارات قرآن به وقایع و حوادث تاریخی حاکی از نگرش تاریخی به حوادث گذشته و مبین غایت تاریخ از دیدگاه قرآن و حاوی درس های مهم تاریخ و تجارب تاریخی است. «به راستی در سرگذشت آنان، برای خردمندان عبرتی است. سخنی نیست که به دروغ ساخته شده باشد، بلکه تصدیق آنچه [از کتاب هایی‏] است که قبل از آن بوده و روشنگر هر چیز است و برای مردمی که ایمان می آورند رهنمود و رحمتی است.»تاریخ از دیدگاه بزرگان دین و مورخان اسلامی بهترین راهنمای انسان برای آگاهی از احوال نیکان، محرّک کسب فضائل و طرد رذائل و مشوق زهد از راه تجربه پذیری از دگرگونی های روزگار و حصول نیرویی برای تمییز درست از نادرست و تحلیل و نقد و پیشبینی حوادث از راه مقایسه آنها است. آنچه پیش رو دارید گزیده ای از سخنان آیت الله مصباح یزدی است که پیرامون تحلیلی روان شناختی از تحولات صدر اسلام ایراد کرده اند:
در جلسات گذشته گفتیم از منابع دینی چنین استفاده می شود که سه عامل هوای نفس، حب دنیا، و وساوس شیطانی مهم ترین عوامل سقوط و بدبختی انسان هستند. این سه عامل از یکدیگر مستقل نیستند؛ عامل اصلی هوای نفس است، لذائذ دنیا متعلق هوای نفس است، و شیطان با وسوسه های خود این عوامل را تقویت می کند. چند جلسه با بهره گیری از آیات و روایات در رابطه با هوای نفس بحث هایی را مطرح کردیم.
ضرورت بحث از دنیا
عامل دوم حب دنیاست. در ادیان، بخصوص در دین مقدس اسلام، در رابطه با آخرت و ترجیح آن بر دنیا تاکید بسیاری شده است. آیات مستقلی با بیانات مختلف به بحث فریب خوردن از دنیا، جلوگیری از این فریب، مقایسه دنیا و آخرت، ضرورت فراموش نکردن آخرت و… پرداخته اند؛ چیزی که در مکاتب غیردینی، حتی مکاتب اخلاقی غیراسلامی نمونه ای از آن دیده نمی گردد. میتوان گفت از خصوصیت های معارف دینی توجه به حیات آخرت و ترجیح آن بر حیات دنیاست، و بالاخره دومین اصل در اعتقادات ما پس از اعتقاد به خدای متعال اعتقاد به آخرت است. با این همه، بحث جامع، کافی و وافی در این زمینه کم شده، و همه جوانب مساله آن طور که باید و شاید بررسی نشده است. هنوز کسانی فکر می کنند عامل شری که باعث بدبختی انسان است، همین امور دنیاست و خود این ها پلیدند و نزدیکی به این ها باعث بدبختی می شود. بخصوص باتوجه به تعبیراتی که در بعضی روایات وارد شده است، کسانی که خیلی دقیق نیستند و بر روایات احاطه ندارند برداشت های نادرستی از آنها می کنند. برای مثال، چند حدیث به این مضمون وارد شده که آن چه در دنیاست، مورد لعنت الهی است، مگر کاری که برای خدا انجام بگیرد. تصور ابتدایی از این روایات اینست که همین زمین، آسمان، هوا، گیاهان و حیوانات ملعون هستند، با این که این ها هیچ بدی ندارند و متعلق لعنی هم نیستند.
بعضی برای اینکه این سوءتفاهم پیش نیاید، گفته اند: حب دنیاست که ملعون است، نه خود دنیا. باز این سخن هم منشأ توهمی دیگر شده است که از روزی که متولد می شویم تا روزی که می میریم نباید به هیچ چیزی از دنیا علاقه داشته باشیم. هرچند می بینیم اصلاً نمی شود خیلی از چیزهای این عالم را دوست نداشته باشیم. برای مثال نمی توان اصل حیات دنیا، همین زنده بودن در این عالم را دوست نداشت. هیچ موجود زنده ای در این عالم نیست که به حیات خودش علاقه نداشته باشد و نخواهد آنرا حفظ کند. اگر این علاقه نباشد تلاش نمی کند که زندگی اش را حفظ کند، و خودش را در معرض خطر قرار می دهد و همه چیز از بین می رود. در این صورت اصل هدف از آفرینش این عالم نقض می شود. ازاین رو این گونه روایات احتیاج به بحث، بررسی و توضیح دارد.
دنیای مذموم!
عنوان حیات دنیا یا حب دنیا، بعنوان یک عامل شر و ضد فضلیت نتیجه ارتباط انسان با آن است. به عبارت دیگر شر بودن ارتباط با دنیا ناشی از آن است که ارتباط انسان با این زندگی و با موجوداتی که در این عالم هستند، سبب می شود به ارتباطی که انسان باید با چیزهای دیگر برقرار کند، یا محبتی که باید به چیزهای مهم تر داشته باشد، لطمه بخورد. ازاین رو حب دنیا وقتی مذموم است که جای حب آخرت، محبت خدا و محبت فضلیت ها را بگیرد. در واقع «ایثار الدنیا علی الاخرة» است که مذموم است. آن چه واقعاً مذموم است اینست که انسان در جایی که مابین لذت ها و خوشی های دنیا و لذت های اخروی تزاحم واقع شده است، دنیا را مقدم بدارد. یکی از تعبیراتی که دراین زمینه دلالت خوبی دارد و سایر ابهام را رفع می کند، این آیه است که می فرماید: بَلْ تُؤْثِرُونَ الْحَیَاةَ الدُّنْیَا× وَالْآخِرَةُ خَیْرٌ وَأَبْقَی.[۱] این آیه از «ایثار الدنیا علی الاخرة» مذمت می کند. می فرماید: عموم مردم (صرف نظر از تربیت الهی و هدایت انبیا) طوری هستند که زندگی دنیا را ترجیح می دهند، و حتی اگر بدانند که آخرت هست و به آخرت هم ایمان داشته باشند، باز هم زندگی دنیا را ترجیح می دهند. این کار نادرستی است و سبب فسادها، انحراف ها، لغزش ها و نهایتا سقوط و کفر می شود.
این که از دنیا بعنوان یک عامل لغزش مذمت می شود برای ذات دنیا و موجودات و پدیده های دنیوی نیست. خیلی از این ها دوست داشتنی هستند. اصلاً انسان باید خود حیات دنیا را دوست داشته باشد. خداوند این حیات را قرار داده است تا ما به وسیله آن به سعادت آخروی برسیم. هرچه در آخرت به انسان بدهند بعنوان پاداش کارهایی است که در دنیا انجام داده است و اگر این جا نباشد، آخرتی هم نخواهد بود. همه مذمت ها برای اینست که انسان به لذت های این عالم به شکلی دلبستگی پیدا کند که او را از لذت های برتر و پایدارتر باز بدارد. در آیه ای دیگر خداوند از عذاب سختی که بر کافران نازل می شود سخن می گوید، و سپس آنها را این گونه معرفی می کند؛ الَّذِینَ یَسْتَحِبُّونَ الْحَیَاةَ الدُّنْیَا عَلَی الآخِرَةِ؛ [۲] آن هایی که زندگی دنیا را دوست دارند و آنرا بر آخرت ترجیح می دهند. این ها همان کافرانی هستند که به عذاب شدید مبتلا می شوند.
دنیای مطلوب!
نکته دیگر اینکه هر گونه دلبستگی به امور دنیا سبب لغزش، سقوط، گناه یا کفر نمی شود و امکان دارد محبت هایی باشد که به اصطلاح فقهی، مباح باشد. انسان همان گونه که اصل زندگی دنیا را دوست دارد، راحتی اش را هم دوست دارد. هم چنین پدر و مادر و فرزندانش را هم دوست می دارد. خود این دوست داشتن ها مذمتی ندارد، بلکه حکمت الهی برای تدبیر عالم است. خداوند این محبت ها را این طور آفریده و باید باشد و مطلوب است. هم چنین اعمالی که از این محبت ها سرچشمه می گیرد هم هیچ مذمتی ندارد. حتی بعضی از این دلبستگی ها به سعادت آخرت هم کمک می نماید. برای مثال همین دلبستگی مادر به فرزند است که سبب می شود فرزندش را پرورش دهد، بی خوابی بکشد، شیر بدهد و پرستاری کند و سبب سعادت آخرتش شود؛ البته همه این ها در صورتیکه جای محبت برتری را بگیرد یا مزاحم آن شود، مذموم است. اگر دل انسان پر از محبت امور دنیا شود و جایی برای محبت خدا و آخرت در آن باقی نماند، اگر به زینت های دنیا آن چنان دلبستگی پیدا کند که سبب شود هر گناهی را مرتکب شود تا به آن خواسته ها برسد، دیگر مذموم است. حب الدنیا رأس کل خطیئة؛ در ارتباط با جایی است که حب دنیا با حب آخرت، با حب خدا و وظایفی که دارد و فضائلی که می تواند کسب کند تزاحم پیدا کند. در آیات قرآن و روایات همه شیوه های تربیتی به کار گرفته شده تا انسان را از این حالت باز دارند. هم چنین علما و خیرخواهان جامعه و حتی ادبا و شعرا دراین زمینه گوی سبقت را از همگان ربوده اند، و کارهای بزرگی دراین زمینه کرده اند که انسان را متوجه کنند تا خودش را به دنیا نبازد.
دنیادوستیِ خطرساز
همه ما تجربه کرده ایم ابتدا لحظه ای نگاهمان به چیزی می افتد و از آن خوشمان می آید و آنرا می پسندیم. یک لحظه امر گذرایی است، اگر پس از آن توجه مان به چیز دیگری جلب شود، آنرا فراموش می کنیم؛ اما اگر آن چیز توجه ما را به خودش جلب نماید، روی آن تمرکز پیدا کرده و در ذهنمان مدام آنرا تکرار نماییم، کم کم آن محبت ثبات پیدا می کند. محبت حالت ثابت و پایداری است که برای نفس انسان پیدا می شود و با تکرار، انس، توجه، تمرکز و… تقویت می شود. این محبت به جایی می رسد که دیگر انسان همه چیز را فراموش می کند و تمام توجه اش متمرکز می شود در آن محبوبی که پسندیده و از انس با آن لذت برده است؛ این جاست که سرنوشت ساز می شود.
از آن جا که این محبت انسان را از همه چیز، بخصوص از امور مهم تر معنوی و اخروی باز می دارد، مذموم است. ازاین رو قرآن در وصف مؤمنان می فرماید: مؤمنان خدا را از دیگران دوست تر می دارند، و کسانی را که امور دنیا را محبوب تر داشته باشند، مذمت می کند؛ قُلْ إِن کَانَ آبَاؤُکُمْ وَأَبْنَآؤُکُمْ …وَعَشِیرَتُکُمْ وَأَمْوَالٌ اقْتَرَفْتُمُوهَا وَتِجَارَةٌ تَخْشَوْنَ کَسَادَهَا وَمَسَاکِنُ تَرْضَوْنَهَا أَحَبَّ إِلَیْکُم مِّنَ اللّهِ وَرَسُولِهِ وَجِهَادٍ فِی سَبِیلِهِ فَتَرَبَّصُواْ حَتَّی یَأْتِیَ اللّهُ بِأَمْرِهِ. [۳] خداوند چند مورد را ذکر می کند: پدر و مادر، فرزندان، فامیل، اموالی که با زحمت کوشیده اید و آنها را اندوخته اید، کسب و کاری که حالا رونق گرفته و خیلی به آن علاقه دارید و می ترسید از رونق بیفتد، خانه هایی که بسیاری از آنها خوشتان می آید. آن گاه می فرماید اگر این ها را از خدا، پیامبر و جهاد در راه خدا بیشتر دوست بدارید، خطر آفرین است. اگر می خواهید خودتان را بیازمایید که در چه مرحله ای هستید؛ آیا اهل سعادتید یا شقاوت، ببینید اگر امر دایر شد بین انس با خدا یا انس با یکی از امور دنیا، کدام را ترجیح می دهید. اگر حاضر شدید خدا را فدا کنید، این نخستین خطر است. اگر امر دایر شد بین اینکه پیغمبر را دوست بدارید یا یکی از این لیدرهای جهانی را، حال از نظر زیبایی باشد، یا از نظر ثروت، یا از نظر مقام، یا از نظر برجستگی های دیگر، کدام را مقدم می دارید؟ البته محبت پیغمبر شامل محبت ذریه و فرزندانش تا قیامت هم می شود. هم چنین در عمل ببینید آیا جهاد در راه خدا را دوست تر دارید یا ثروت اندوزی و رسیدگی به اموال تجاری تان را. خداوند تهدید می کند که اگر این ها را بیشتر از خدا و پیغمبر و جهاد دوست می دارید؛ فَتَرَبَّصُواْ حَتَّی یَأْتِیَ اللّهُ بِأَمْرِهِ؛ منتظر امر خدا باشید؛ یعنی شما دیگر با خدا رابطه ای ندارید. منتظر باشید تا خدا قضاوت کند و شما را به فرجام کارهایتان و کیفر اعمال تان برساند!
دنیادوستیِ مطلوب
در روایتی نقل شده است که یکی از اصحاب خدمت امام ضد السلام عرض کرد: آقا ما به دنیا علاقه داریم، دعا کنید که خدا محبت دنیا را از دلمان بردارد! حضرت فرمود: دنیا را برای چه می خواهی؟ اظهار داشت: می خواهم پولدار شوم، مکه بروم، زیارت کنم، میهمان دعوت کنم، به دیگران خدمت کنم. حضرت پرسیدند: فقط برای همین ها می خواهی؟ اظهار داشت: بله. حضرت فرمودند: آخرت همین است. تو محب دنیا نیستی، بلکه تو می خواهی دنیا را وسیله ای برای آخرتت قرار دهی. یعنی نباید دعا کنی که این محبت برداشته شود. اگر این محبت برداشته شود، کمتر کار می کنی، درآمدت کم می شود، کار خیر هم کم می کنی، و به دنبال آن ثوابت هم کم می شود. اصل، هدفی است که برای این تلاش ها داری. اگر همه این ها مقدمه برای آن هدف متعالی شد، همه این ها ارزش و ثواب دارد.
اما گاهی برعکس می شود. برخی دین و آخرت را وسیله ای برای دنیایشان قرار می دهند. این خطرها برای امثال ما بیشتر از دیگران است. ما بعنوان دین شناس و مروج دین شناخته می شویم. با همین لباس مان خودمان را این گونه معرفی می نماییم که برای دین کار می نماییم. اگر بنا شد ما دین را برای دنیا قرار دهیم و به شکلی رفتار نماییم که از این راه بیشتر درآمد داشته باشد، این همان تِجَارَةٌ تَخْشَوْنَ کَسَادَهَا است. این هم یک کاسبی است. می ترسی این از رونق بیفتد، و دلت برای خدا نسوخته است. در صورتیکه امکان دارد یک انسان عوام درس نخوانده ای با همان رفتار خوبش دین را بیشتر از شما ترویج کند. مهم اینست که ما هدف را بشناسیم و کارها و برنامه هایمان را طوری تنظیم نماییم که به آن هدف خداپسند که سبب سعادت ما می شود، برسیم.
کاری نماییم که خدا عاشقمان شود!
قرآن کوشیده است که بشر را از محبتی که او را از محبت سعادت ابدی باز می دارد، جدا کند و بشر طوری شود که خدا دوست دارد. چند روز پیش تر برنامه ای از شبکه قم پخش می شد و سرداری در رابطه با اخلاق و رفتار رزمنده شهیدی سخن می گفت. می گفت تکیه کلام آن شهید این بود که «ما باید کاری نماییم که خدا عاشقمان بشود!» می اظهار داشت: از گروهان ما کسی دیگر باقی نمانده بود. او هم زخمی شده بود و فقط یکی از چشمانش سالم مانده بود. گفتم: بیا ببرمت پشت جبهه؛ از ما دیگر کسی باقی نمانده است. اظهار داشت: تا این چشم را دارم بگذار کاری کنم که خدا عاشقم بشود! قرآن آمده است که افراد را این طور بسازد. این ها گوهرند. این جنس خاکی، از سنخ حیوان و با این عوامل حیوانی از شهوت و غضب که در وجودش هست، می تواند به این اوج از فهم و دلبستگی به خدای متعال و اولیای خدا برسد.
وَالْآخِرَةُ خَیْرٌ وَأَبْقَی
همان طور که در بحث های پیشین گفتیم، عامل اصلی برای حرکت و فعالیت انسان جلب لذت و فرار از درد، رنج و عذاب است. حتی وقتی می گوید چیزی خوب است، به این معناست که از آن خوشش می آید و از آن لذت می برد. وقتی می بیند لذت های این عالم با هم تزاحم دارد و نمی تواند همه آنها را با هم جمع کند، ناچار با همان قریحه خدادادی اش می فهمد باید یکی را انتخاب نماید. اصل انتخاب گری انسان از همین جا پیدا می شود. نگاه می کند که لذت کدام عمل بیشتر است، آنرا انتخاب می کند و به دنبال آن می رود. لذتِ بیشتر لذتی است که یکی از دو برتری را داشته باشد؛ یکی اینکه از نظر کمیت امتدادش بیشتر باشد. اگر دو تا لذت است که دوام یکی یک ساعت است، اما دیگری، یک روزه، یک ساله یا عمرانه است، و امر دایر است بین لذت یک ساعته و عمرانه؛ هر عاقلی لذت طولانی تر را ترجیح می دهد. عامل دیگر برای ترجیح، شدت لذت است. اگر دو چیزند که هر دو لذت دارند، اما لذت یکی بیشتر و باکیفیت تر است، در این جا هم روشن است که عاقل کدام طرف را انتخاب می کند.
قرآن روی همین دو عامل تکیه می کند و می گوید: شما دائماً در مقام تعارض بین لذت های دنیا و لذت های آخرت واقع می شوید، و از آن جا که دنیا را نقد می بینید، بنا به طبع اولی تان، لذت های دنیا را ترجیح می دهید؛ بَلْ تُؤْثِرُونَ الْحَیَاةَ الدُّنْیَا؛ شما آدمیزادها زندگی دنیا را ترجیح می دهید، در صورتیکه این کارتان، کار عاقلانه ای نیست. چرا؟ وَالْآخِرَةُ خَیْرٌ وَأَبْقَی؛ هم کیفیت لذت آخرت بالاتر است، و هم دوامش بیشتر است. ما دو ملاک برای ترجیح داریم؛ یکی کمیت بیشتر و یکی کیفیت بیشتر؛ هر دوی این ها برای آخرت است.
بهترین دارویی که ما را از وابستگی به دنیا، خودباختگی در مقابل لذت های دنیا، و ترجیح بی جا و غیرعاقلانه دنیا نجات می دهد اندیشیدن در رابطه با این دو مبحث است؛ یکی این که دنیا زودگذر است اما آخرت ابدی است، و دیگر اینکه کیفیت آخرت بالاتر از دنیاست. فرض قبول آخرت با پذیرش دوام آن تقریبا متلازم است. هر کس عالم آخرت را قبول دارد، می گوید پس از مرگ زنده می شویم و به اعمالمان رسیدگی می شود و دیگر همیشه یا در بهشت خواهیم بود یا در جهنم. وقتی شما می دانید که آخرت ابدی است، با چه منطقی یک لذت آنی را بر یک لذت ابدی ترجیح می دهید؟ این هیچ عاقلانه نیست و هیچ منطقی این را نمی تواند تایید کند.
وَاللَّهُ خَیْرٌ وَأَبْقَی
جالب اینست که عین این تعبیر که در مقایسه دنیا و آخرت به کار رفته است، در رابطه با خدا هم به کار رفته است؛ وَاللَّهُ خَیْرٌ وَأَبْقَی. [۴] ما اصالتاً برای قرب خدا آفریده شده ایم. هدف اصلی آن جاست، اما درست نمی فهمیم که قرب خدا یعنی چه و چه لذتی دارد. ما چیزهایی را می فهمیم که نمونه اش را در این عالم دیده باشیم؛ مرغ بریانی خورده ایم، می گوید: وَلَحْمِ طَیْرٍ مِّمَّا یَشْتَهُونَ. [۵] همسر زیبایی داشته ایم یا دوست داشته ایم داشته باشیم، می گوید: وَحُورٌ عِینٌ * کَأَمْثَالِ اللُّؤْلُؤِ الْمَکْنُونِ. زمین سبز و خرم و آب های روان را دوست داریم، می گوید: جَنَّاتٌ تَجْرِی مِن تَحْتِهَا الْأَنْهَارُ. [۶] از آن جا که فهم ما در همین حد است، قرآن مدام همین ها را تکرار می کند. چیز دیگری برای ما انگیزانندگی ندارد.
اما اگر کسی کمی بالاتر برود، در همین دنیا لذت هایی را درک می کند که با این چیزها قابل قیاس نیست، مثل اینکه یک محبوب فوق العاده پیدا کرده و در مقابل او خاضع شده، همه چیزش را به او باخته است. چنین کسی اگر میهمان محبوبش شود، به فکر خوردن گوشت مرغ یا پلو و خورشت نیست؛ بلکه نهایت چیزی که از او می خواهد اینست که لبخندی از او ببیند و نگاهی به او بیاندازد. این لذت قابل مقایسه با لذت های دیگر نیست. خدا انسان را برای آن لذت آفریده است. برای یک چنین کسی خدا می گوید: والله خیر و ابقی. شما در این جا دل به محبوبی می بندید، اما این کجا و خدا کجا؟! چه می خواهید؟ علمش، قدرتش، محبتش، جمالش، کمالش، هر چه بگویید وی در مقیاس بی نهایت دارد، و بقای مطلق برای اوست؛ و از آن طرف هر چه در این عالم است؛ کل شیء هالک.
برای کسانی که شمه ای از این معانی را درک کرده باشند و بویی از عشق، محبت و انس با معشوق و لقای محبوب برده باشند، می فرماید: والله خیر و ابقی، اما برای کسانی که به آن مراتب بالا راه نیافته اند می فرماید: والآخرة خیر و ابقی. این را که می فهمید. نهرهای بهشتی را که می توانید بفهمید؛ وَأَنْهَارٌ مِّنْ عَسَلٍ مُّصَفًّی؛ [۷] شما در دنیا برای تهیه کردن یک سیر عسل ناب و خالص چقدر تلاش می کنید؟ آن جا نهرهای عسل جاری است. وَأَنْهَارٌ مِّنْ خَمْرٍ لَّذَّةٍ لِّلشَّارِبِینَ؛ این جا چند جرعه مشروب مثلا تو را سرخوش می کند و چندی به خیال خودت کیف می کنی. آن جا نهرهایش جاری است؛ آن هم مشروبی که هیچ آثار بدی ندارد، نه مستی می آورد و نه سردرد. آن جا لَایَمَسُّنَا فِیهَا نَصَبٌ وَلَا یَمَسُّنَا فِیهَا لُغُوبٌ؛ [۸] نه خستگی، نه رنجی، نه سردردی، نه مستی و بی عقلی، ولی لذتش بی نهایت است. اگر نمی دانید انس با خدا چیست، این ها را که می دانید. این ها را در مقیاس بی نهایت فرض کن ببین چه می شود!
اصیل ترین راهی که قرآن از آن استفاده می نماید به جهت اینکه ما را از وابستگی به دنیا برحذر بدارد اینست که می گوید: شما دنبال لذت می گردید؟ بهترین لذت، لذتی است که هم در کیفیت بالاترین باشد و هم در کمیت پایدارترین. پس جا دارد که هر جا تزاحمی بین لذت دنیا و لذت آخرت پیش آمد، انسان دنیا را فدای آخرتش کند و بیش از اندازه لزوم از امور دنیا استفاده نکند.
وفقناالله و ایاکم ان شاءالله.
[۱]. اعلی، ۱۶-۱۷.
[۲]. ابراهیم، ۳.
[۳]. توبه، ۲۴.
[۴]. طه، ۷۳.
[۵]. واقعه، ۲۱.
[۶]. حدید، ۱۲.
[۷]. محمد، ۱۵.
[۸]. فاطر، ۳۵.


منبع:

1401/11/19
12:24:40
5.0 / 5
2371
مطلب را می پسندید؟
(1)
(0)

تازه ترین مطالب مرتبط
نظرات بینندگان در مورد این مطلب
لطفا شما هم نظر دهید
= ۴ بعلاوه ۵
نور معرفت

nooremarefat.ir - مالکیت معنوی سایت نور معرفت متعلق به مالکین آن می باشد