نور معرفت
احمد جهان بزرگی در گزارش نور معرفت:

مشی سیاسی رهبر انقلاب و آیت الله سیستانی متفاوت نیست

مشی سیاسی رهبر انقلاب و آیت الله سیستانی متفاوت نیست

به گزارش نور معرفت حجت الاسلام جهان بزرگی، عضو هیأت علمی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی اظهار داشت: مشرب آیت الله سیستانی و رهبر انقلاب در مسائل سیاسی متفاوت نیست، منتهی مقتضیات زمان و مكان در رأی مجتهد موثر است.



خبرگزاری مهر، گروه دین و اندیشه: رسانه های معاند بعد از جریانات آبان ماه امسال حملات گسترده رسانه ای را مقابل نظام اسلامی ترتیب دادند. یكی از اقدامات آنها مقایسه اعتراضات عراق و غائله بنزین در ایران و واكنش رهبر انقلاب و آیت الله سیستانی در مورد آنها بود. این رسانه ها به دنبال القای این مطلب بودند كه در حوادث اخیر عراق، آیت الله سیستانی از مردم حمایت كرد كه این مسئله منجر به استعفای عبدالمهدی شد در صورتیكه آیت الله خامنه ای عكس این عملكرد را داشته است.
مسئله تفاوت مشی سیاسی علمای مكتب نجف و علمای مكتب قم از دیرباز مورد تاكید معاندین بوده است و اهتمام در القای این مطلب داشته اند كه علمای نجف بنایی برای دخالت در سیاست ندارند و همین مسئله سبب محبوبیت و اقبال به آنها شده است.
در گفتگوی پیش رو با حجت الاسلام احمد جهان بزرگی، استاد حوزه و دانشگاه مسئله تفاوت عملكرد آیت الله سیستانی و رهبر انقلاب در قضایای اخیر عراق و ایران را به بررسی نشستیم. احمد جهان بزرگی، تابحال تألیفات مختلفی را در زمینه اندیشه های سیاسی در اسلام و حكومت دینی داشته است؛
*تفاوت سلوك سیاسی علمای مكتب قم و علمای مكتب نجف از چه حیثی است و از این منظر آیا می توان تفاوت ماهوی بین سلوك سیاسی رهبر انقلاب با آیت الله سیستانی قائل شد؟
من قائل به تفكیك مكتب های سیاسی برای حوزه ها آن هم برمبنای مكان، نیستم. شما الان دو مكتب را یاد شده قرار دادید، اما الان مكتب سامرا را هم اضافه می كنند كه میرزای شیرازی چند سالی را در آنجا ساكن بوده است.
میرزای شیرازی نزدیك به ۵۰ سال در مكتب نجف آموزش دید و تدریس می كرد و مشرب سیاسی ایشان مشربی بود كه در نجف شكل گرفت و اما بر سر مسئله تحریم تنباكو ایشان یك فتوای سیاسی را صادر كرد
من معتقدم برمبنای مقتضیات زمان افرادی هم از قم به صورت فعال، سیاسی شدند و هم افرادی در نجف سیاسی بودند. میرزای شیرازی اگر ۲۰ سال از عمر ۸۰ ساله خودرا در سامرا گذراند، اینگونه نیست كه بگوییم در آنجا یك مكتب درست كرد. میرزای شیرازی نزدیك به ۵۰ سال در مكتب نجف آموزش دید و تدریس می كرد و مشرب سیاسی ایشان مشربی بود كه در نجف شكل گرفت و اما بر سر مسئله تحریم تنباكو ایشان یك فتوای سیاسی را صادر كرد.
اینكه بگوییم مشرب مكتب نجف این بوده است كه كمتر وارد مسائل سیاسی شود، اینچنین نیست و سابقه تاریخی نشان میدهد كه ما در آنجا كاشف الغطا را داشته ایم كه از نجف و بغداد جامعه قاجاریه ایران را هدایت می كرد و فتوا می داد و در جنگ های ایران و روس فتواهایی دارد و فعال بوده است. میرزامحمدتقی شیرازی را در نجف داریم كه ایشان اصلاً در جبهه جنگ با انگلیسی ها شركت كرده و فتاوایی در مورد روس ها داشته است. افراد دیگری هم بوده اند، مثلاً آیت الله سیدمحمدباقر صدر را نگاه كنید می بینید یك مجتهد سیاسی است.
در قم هم همچنین است. افرادی كه در قم حضور داشتند مانند آیت الله العظمی بروجردی كه یك فرد سیاسی است. حضرت امام در خاطرات خود دارند كه گفته بودند ما به خاطر اینكه آیت الله بروجردی یك عالم سیاسی بود و در سیاست دخالت می كرد و بر آن اشراف داشت، از ایشان دعوت كردیم كه از گلپایگان به قم بیایند.
منتهی علما معمولاً بر سر مصادیق با هم اختلافاتی دارند كه تصور می شود این دو مكتب با هم متفاوت می باشد. برداشت من این است كه مشرب این دو مكتب متفاوت نیست. مشرب آیت الله سیستانی و رهبر انقلاب در مسائل سیاسی متفاوت نیست، منتهی مقتضیات زمان متفاوت می باشد و مكان و مردمی كه همراه هستند در رأی مجتهد تأثیر دارد. اینها همه در اینكه یك عالم وارد وادی سیاست شود، مؤثر است.
البته باید گفت آن شجاعتی كه ما در حضرت امام (ره) سراغ داریم، در خیلی از علمای هم عصر ایشان نبود. این بستگی به روحیه افراد هم دارد. روحیه امام و شجاعت ایشان موجب شد كه ایشان نهضت ایران را از نجف هدایت و رهبری كنند و در نهایت در ایران تشكیل حكومت دهند. من فكر می كنم مكاتب برمبنای مكان، نمی تواند تقسیم بندی شود و بایستی ببینیم آن عالمی كه در هر جایی ساكن است چگونه اندیشه سیاسی خودرا رقم می زند.
*از این منظر مواجهه ای كه آیت الله سیستانی در مورد اعتراضاتی كه در عراق رخ داد و مواجهه ای كه رهبر انقلاب با غائله آبان ماه داشتند از حیث فقهی با هم تفاوتی می كند؟ آیا می توان گفت برمبنای مبنای فقهی مختلف، تصمیمات علما متفاوت می شود؟
اگر ما مسائل را فرآیند ای نگاه نماییم نه پروژه ای؛ فقه اعتراض ما از زاویه امر به معروف و نهی از منكر قابل توضیح است. بدین سبب مردم در سبیل امر به معروف و نهی از منكر در مسائل سیاسی می توانند دخالت كنند. چه در ایران، چه در عراق و چه در لبنان تفاوتی در این امر وجود ندارد. گوش كردن به آن امر به معروف و نهی از منكر و اعتراض هم وظیفه هر كسی است، فرقی نمی كند كه عالم و مجتهد باشد و چه دیگران.
اما اعتراضاتی كه در عراق و لبنان و ایران اتفاق افتاد، پروژه است. هر بحران پیش زمینه ها و پیش ران ها و جرقه هایی لازم دارد. علل و زمینه هایی كه وجود دارد، امروزه به دست استكبار جهانی به یك پروژه تبدیل می شود. آنها با عوامل سازماندهی شده خودشان وارد می شوند و اعتراضات را منحرف می كنند.
تفاوت بین عراق و ایران در این است كه در عراق نظام ولایت فقیه وجود ندارد و آیت الله سیستانی نقش یك حَكَم و مرجع دینی و معتمد را در آنجا ایفا می كنند نه اینكه بعنوان یك ولی فقیه بخواهند در جامعه عراق عمل كنند. در صورتیكه ما در ایران یك سیستم و یك نظام داریم كه مبتنی بر ولایت فقیه است و در كنار آن مردم سالاری وجود دارد، پس ولی فقیه به جهت اینكه مردم سالاری مخدوش نشود، باید خیلی از مواقع از رأی آن مردم سالاری دفاع كند.
مسائلی در مورد استعفای نخست وزیر در عراق یا مثلاً بركناری یا استعفای رئیس جمهور در ایران وجود دارد. شما می بینید پس از آن كه عبدالمهدی استعفا می دهد در آنجا تظاهرات كاهش می یابد و مردم مقداری به نفع دولت و نهضت عراق و آیت الله سیستانی تظاهرات می كنند، اما در داخل ایران نظر رهبر انقلاب بر این است كه اگر پشت دولت نایستند، مشكلات در داخل جامعه ایران بیشتر می شود و معاندین و دشمنان سو استفاده می نمایند. فضای ایران با فضای عراق خیلی متفاوت می باشد.
*ظرف زمانی و مكانی اساساً چقدر در سوژه شناسی یك فقیه تأثیرگذار است و آیا این مسئله در قضایای اخیر در عراق و ایران قابل بررسی است؟
موضوع شناسی و مصداق شناسی در بین علما مورد اختلاف است. شما می بینید كه مثلاً آیت الله بروجردی وارد سیاست می شوند و به ولایت فقیه و اینكه حكومت شاه باید برود، اعتقاد دارند، اما در آنجا نظر آیت الله بروجردی و حضرت امام (ره) بر سر مصداق متفاوت می شود كه آن زمان برای اقدام مقابل شاه زمان مناسبی است یا نه. آقای بروجردی معتقد بود كه اگر اقدامی مقابل شاه صورت گیرد، كمونیست ها بر سر كار می آیند، در صورتیكه حضرت امام بعد از ایشان چنین نظری ندارد. یعنی ظرف زمان در اینكه یك عالمی وارد سیاست بشود مؤثر است.
به عنوان مثال اختلافی كه آقای خوئی با حضرت امام دارد بر سر مبانی نیست، بلكه بر سر مصادیق است. آقای خوئی معتقد بود در این زمان كه شاه تا دندان مسلح است و آمریكا از او حمایت می كند، تشكیل حكومت ممكن نیست، اما حضرت امام معتقد بودند الان باید به تكلیف خود عمل كنند. بدین سبب ظرف زمان در موضوعات سیاسی خیلی نقش دارد.
حضرت امام در ارتباط با بنی صدر به قدری از او حمایت كردند كه صدای خیلی از نزدیكان امام مانند شهید بهشتی هم درآمد و نامه ای تندی به امام نوشت. اما روش حضرت امام به صورتی بود كه می خواستند حقیقت بنی صدر با آن محبوبیت و ۱۱ میلیون رأیی كه داشت به جامعه شناسانده شود تا اینكه وقتی تصمیمی در مجلس گرفته می شود دیگر كسی نباشد كه اعتراض كند و بگوید مردم سالاری از بین رفت
اما در كل صحنه عراق خیلی با ایران متفاوت می باشد. اولاً عرض كردم كه آیت الله سیستانی در آنجا ولی فقیه نیستند و یك مرجع دینی اند. عراق یك جمعیت شیعی شكننده دارد و از نظر زاد و ولد ممكنست در آینده اكثریت جمعیت عراق تغییر پیدا كند. در آن زمان است كه مشكلات خیلی زیادی برای شیعیان فراهم خواهد شد.
در عراق از یك طرف كردها هستند، از سویی عرب های بعضاً متعصبی هستند كه حاضرند خودرا تحت حاكمیت داعش قرار دهند. از طرفی عرب های سنی هستند كه به صورت عشیره ای هستند و مشرب آنها به گونه است كه دوست ندارند كارهای افراطی انجام بپذیرد و دوست دارند در قالب قانون اساسی عراق عمل كنند. همین عشیره ای بودن در آنجا مشكلات زیادی از نظر سازماندهی به وجود می آورد. از جانب دیگر شیعیان طرفدار مقتدی صدر هستند كه مسلح اند و تقریباً از شمال بغداد تا سامرا نیروهای اینها بجای ارتش و پلیس عمل می كند. عشایر، طرفداران مقتدی صدر، حشدالشعبی، ارتش، كردها و… همه مسلح هستند و همه اینها موجب می شود، در آنجا نتوان یك نظام ولایت فقیه را پیاده كرد و بدین سبب آیت الله سیستانی اگر می خواهد تصمیمی را اتخاذ كند، باید برمبنای مقتضیات زمان و مكان در عراق این تصمیم را اتخاذ كند.
اما در داخل ایران ما یك حكومت مستقر، متمركز و مبتنی بر ولایت فقیه داریم كه با مردم سالاری هم راه است و مسائل و موضوعات مربوط به زمان و مكان متفاوت می باشد. مثلاً حضرت امام در ارتباط با بنی صدر به قدری از او حمایت كردند كه صدای خیلی از نزدیكان امام مانند شهید بهشتی هم درآمد و نامه ای تندی به امام نوشت. اما روش حضرت امام به صورتی بود كه می خواستند حقیقت بنی صدر با آن محبوبیت و ۱۱ میلیون رأیی كه داشت به جامعه شناسانده شود تا اینكه وقتی تصمیمی در مجلس گرفته می شود دیگر كسی نباشد كه اعتراض كند و بگوید مردم سالاری از بین رفت.
*رسانه های معاند اینگونه القا می كنند كه روحانیت و خصوصاً مرجعیت اعلای عراق كه حالا در آیت الله سیستانی متجلی است، با حفظ استقلال مالی و سیاسی خویش و با گفتمان قائل به مشروعیت حق حاكمیت به رأی و نظر مردم، توانسته است جایگاه ارزش اجتماعی خود را هم در نزد هواداران و هم در نزد هیأت حاكمه محفوظ نگهدارد و این وضع در ایران برعكس است. آیا روحانیت ایران به لحاظ مالی و سیاسی وابسته به حاكمیت است و این مسئله راه را بر روی هر گونه نقادی حاكمیت بسته است؟
علمای ما هم در نجف و هم در قم خیلی اهتمام می كردند كه با هم معارضه نكنند تا دین مردم تضعیف نشود. در نجف خیلی ها هستند كه مشرب آقای سیستانی را در برخی از زمینه ها نمی پسندند و خیلی هم سیاسی تر از آقای سیستانی هستند. آنها شاید معتقد به اعمال ولایت فقیه یا ایجاد یك نهضت در عراق هستند كه نظام ولایت فقیه در عراق ایجاد كنند، اما به خاطر اینكه مقتضیات زمان اجازه نمی دهد سكوت كرده اند. چون اختلافاتشان موجب می شود كه همین یك مقدار قدرتی كه شیعیان در عراق دارند از بین برود. این قدرت شیعیان سبب شده امكان كودتا از خیلی از نظامی ها و وابستگان آمریكا سلب شود. پس به این دلیلهای آنها ساكت می مانند و اجازه می دهند كه آیت الله سیستانی در جامعه عراق حرف بزند و دراین زمینه بسیاری از مردم هم حرف آقای سیستانی را قبول می كنند.
در داخل ایران هم همین گونه است. این طور نیست كه حوزه ها وابسته به اموال دولتی باشند. از اول انقلاب همه مراجع استقلال مالی خودرا حفظ كردند و دولت در وجوهاتی كه به حساب مراجع ریخته می شود دخالت نمی كند و مراجع به وسیله همان وجوهات حوزه می سازند و در مقاصد دینی خود هزینه می كنند و به هیچ وجه وابسته به دولت نبوده اند. این هم دلایلی دارد كه می توان بعداً در مورد آن صحبت كرد.
در این زمینه تفاوتی بین حوزه عراق و حوزه ایران وجود ندارد. از نظر محبوبیت هم همین طور است. محبوبیت آیت الله سیستانی در عراق با محبوبیت رهبر انقلاب در ایران به نسبت، تفاوت فاحشی ندارد. دیدیم كه وقتی رهبر انقلاب در بحث غائله بنزین وارد شدند، در عرض ۴۸ ساعت مسئله فروكش كرد.
*میان سرمایه كلامی علمای ایران و عراق تفاوتی وجود دارد؟ آیا این سرمایه كلامی قدرت اقناع مردم را در بحران های اجتماعی دارد؟
بر اساس آنچه عرض كردم تفاوت معناداری میان نفوذ كلامی علمای ایران و عراق وجود ندارد. یك نیروی مسلح به نام طرفداران مقتدی صدر در عراق وجود دارد كه كلام آقای سیستانی خیلی هم بر آنها نفوذ ندارد، اما در ایران می بینید كه كلام رهبر انقلاب بر توده های مردم نفوذ دارد. یكی از قرائن هم این است كه در عراق می بینید هنوز هم تظاهرات و درگیری ها و حضور نیروهای مسلح و… وجود دارد و بسیار پررنگ است، اما در داخل ایران می بینیم كه طی ۴۸ ساعت غائله خنثی می شود.
*تفاوتی در روش حل و فصل بحران های اجتماعی میان علمای ایران و عراق وجود دارد؟ آیا این تفاوت در روش ها ناشی از تفاوت در اندیشه هاست یا به خاطر اقتضائات و امكانات است؟
تفاوت در روش بین مراجع همیشه وجود داشته است و آن هم برمبنای درك مصادیقی كه در عالم سیاست بوده، مبتنی شده است.
تفاوت در روش های میان مراجع همیشه وجود داشته است و آن هم برمبنای درك مصادیقی كه در عالم سیاست بوده، مبتنی شده است. در زمان مشروطه، شیخ فضل الله نوری یك روش سیاسی را اتخاذ نموده بود، در صورتیكه آیت الله بهبهانی و آیت الله طباطبایی مشرب دیگری داشتند. آن دو سید بزرگوار به انگلستان قدری اعتماد داشتند، در صورتیكه شیخ فضل الله آن اعتماد را نداشت. به خاطر همین درك نوع مبارزه آنها متفاوت بود.
در مورد آقای بروجردی هم عرض كردم كه روش ایشان با امام متفاوت بود. اگر این دو بزرگوار در نجف هم بودند برمبنای مقتضیات زمانی و مكانی عراق تصمیم می گرفتند. بدین سبب هرگاه كه سوژه و مصادیق موضوعات متفاوت بشود. روش علما در مبارزه متفاوت خواهد شد.
وقتی نهضت و حكومتی می خواهد شكل بگیرد، تا اینكه ولایت فقیه بالفعل شود، این مردم هستند كه تصمیم گیرنده و مشروعیت بخشنده هستند و حرفی كه آنها بخواهند بایستی بر جامعه حاكم بشود. مسلماً یك نظام مردم سالار بدون ولایت فقیه بهتر از یك نظام دیكتاتوری است چون در عراق نظام ولایت فقیه بالفعل نیست بدین سبب همه چیز بایستی در اختیار مردم باشد و از طرف مردم بر جامعه عراق اعمال شود
*آیت الله سیستانی در آخرین بیانیه خود اعلام می دارد «مرجعیت همواره پشتیبان ملت محترم عراق خواهد ماند و نقشی به جز ارائه اندرز و نصیحت در امتداد آنچه به مصلحت ملت می بیند به عهده نمی گیرد. در نهایت این ملت است كه آنچه را به مصلحت حال و آینده خود می بیند انتخاب می كند و در این بین هیچكس قیمومت و ولایتی بر ملت ندارد.» این دیدگاه بنظر می رسد در تعارض با دیدگاه ولایت فقیه است كه فقیه را دارای ولایت بر مردم دانسته او را در رأس قدرت در نظام سیاسی شیعی قرار می دهد. دیدگاه آیت الله سیستانی از چه خاستگاهی برآمده و بر چه مبانی الهیاتی استوار است؟
آیت الله سیستانی نظرات خودرا در ارتباط با ولایت فقیه گفته اند. نظرات ایشان با نظرات امام و رهبر انقلاب در مبنا متفاوت نیست، اما در جایی كه حاكمیت ولی فقیه بالفعل شده باشد، با جایی كه این حاكمیت بالفعل نشده، متفاوت می باشد. وقتی نهضت و حكومتی می خواهد شكل بگیرد، تا اینكه ولایت فقیه بالفعل شود، این مردم هستند كه تصمیم گیرنده و مشروعیت بخشنده هستند و حرفی كه آنها بخواهند بایستی بر جامعه حاكم بشود. مسلماً یك نظام مردم سالار بدون ولایت فقیه بهتر از یك نظام دیكتاتوری متمركزی است كه فقط یك نفر یا یك حزب بر جامعه حاكم باشد و تصمیم گیری كند.
بنابراین در میان بد و بدتر ما بایستی نظام مردم سالارانه را قبول نماییم، چون در عراق نظام ولایت فقیه بالفعل نیست؛ بدین سبب همه چیز بایستی در اختیار مردم باشد و از طرف مردم بر جامعه عراق اعمال شود، اما چون در داخل ایران ما این نظام ولایت فقیه را پذیرفته ایم و برای آن در قانون اساسی سازماندهی ای را به وجود آورده ایم، باید برمبنای قانون اساسی، نظام ولایت فقیه بالفعل شده را در جامعه خود بپذیریم به همین خاطر جامعه ایران با جامعه عراق متفاوت می باشد.

1398/10/08
20:20:19
5.0 / 5
4054
مطلب را می پسندید؟
(1)
(0)

تازه ترین مطالب مرتبط
نظرات بینندگان در مورد این مطلب
لطفا شما هم نظر دهید
= ۸ بعلاوه ۳
نور معرفت

nooremarefat.ir - مالکیت معنوی سایت نور معرفت متعلق به مالکین آن می باشد