فردا ۲۸ صفر سالروز رحلت رحمة للعالمین(ص) است؛
چگونه می توانیم به تمام لحظات مان نور وجود پیامبر را بتابانیم؟
نور معرفت: لحظه هایی که حس می نماییم دلمان برای حضرت محمد (ص) گشایش یافته و عواطف مان سراسر از نور رسالت این پیامبر والا برافروخته شده، فرصتی مغتنم برای ذخیره سازی است.
خبرگزاری مهر، گروه دین و آیین: فردا ۲۸ صفر، سالروز رحلت جانسوز پیامبر رحمت حضرت محمد (ص) است.
شهید آیت الله سید محمدباقر صدر، از بزرگترین اندیشمندان مسلمان در تاریخ اسلام بخصوص در قرن اخیر است. او فقیهی جامع الشرایط، فیلسوفی اجتماعی، مفسّری بزرگ، متفکری آگاه به فرهنگ و علوم زمانش، نویسنده ای توانمند و پر کار و سیاستمداری هوشمند و شجاع و دردمند بود که گاه به «شهید خامس» هم لقب گرفته است.
آیت الله شهید سید محمدباقر صدر در کتاب «امامان اهل بیت» به نکاتی در رابطه با چگونگی نزدیک شدن به راه و زندگی پیامبر (ص) اشاره نموده است. گزیده ای از سخنان وی را، به مناسبت فرارسیدن سالروز رحلت جانسوز پیامبر اکرم حضرت محمد مصطفی (ص) می خوانیم:
هیچ انسانی نمی تواند صد در صد محمدی زندگی کند، وگرنه همه مردم در شمار شاگردان راستین ایشان بودند. هیچ انسانی محمدی زندگی نمی کند جز در لحظه هایی مشخص که به اندازه هم کنشی وی با رسالت حضرت محمد (ص) کم و زیاد می شود. بنابراین، در آن لحظه هایی که بر هر یک از ما می گذرد و ما حس می نماییم که دلمان برای حضرت محمد (ص) گشایش یافته و حس می نماییم که عواطف و احساساتمان سراسر از نور رسالت این پیامبر والا برافروخته شده، در آن لحظه ها فرصتی مغتنم هست تا انسان ذخیره سازی کند. من به این روند ذخیره سازی ایمان دارم. یعنی ایمان دارم که اگر انسان در این لحظه اندیشه هایش را متمرکز سازد و بر مضمونی معیّن تاکید ورزد و آنرا در خود ذخیره کند، این ذخیره در لحظه های ضعف بر او گشوده خواهد شد. بدینگونه که بعد از گذشت این تجلیِ والا و بازگشت انسان به زندگی عادتی اش این دریافت به تدریج ژرفا می یابد. بذری را که وی در لحظه تجلی در خود نهاده، یعنی در لحظه گشایش مطلق به سمت ارجمندترین رسالت آسمان، بموقع او را در بر می گیرد و به او می گوید: بپرهیز از کژروی! بپرهیز از نافرمانی! مبادا که سر سوزنی از طریق محمد (ص) به بیراهه روی!
در آن لحظه هایی که ما حس می نماییم که دلمان برای حضرت محمد (ص) گشایش یافته و عواطف مان سراسر از نور رسالت این پیامبر والا برافروخته شده، در آن لحظه ها فرصتی مغتنم هست تا انسان ذخیره سازی کند چون انسان در لحظه های تجلی و گشایش، جان خویش را به بندهای حضرت محمد (ص) پیوند دهد و بتواند در دمی از آن لحظه ها با پیامبر گرامی پیمان ببندد که از رسالت ایشان کج نرود و از طریق ایشان دل نکشد و با ایشان و با اهداف و رسالت و احکام ایشان زندگی کند، در این صورت چون این جلوه از او درگذرد که بسا به سادگی درمی گذرد و بعد بخواهد کج برود، پیمانش را به یاد می آورد و پیوندش با حضرت محمد (ص) را یاد می کند. چنین رابطه ای دیگر عقلیِ محض و نظری محض نیست، بلکه یک مقرر است، یک عهد است، یک بیعت است که پیامبر در لحظه حس، در لحظه ای نزدیک به حس به او عطا کرده است، در لحظه ای که گویا پیامبر را پیش روی خود می بیند و با ایشان بیعت می کند. اگر یکی از ما پیامبر را دید و توانست ایشان را و یا صاحب امر را با چشم خود ببیند...
تصور کنید اگر برای یکی از ما چنان شرفی والا دست دهد که امام را، امام زمان خویش را ببیند و رهبر خویش را به چشم خود بنگرد و رو در رو با ایشان عهد بندد که نافرمانی نکند و بیراه نرود و به رسالت خیانت نکند هرچند سپس این تجلی از او درگذرد و او به هر کجا برود و در هر زمان و مکانی زندگی کند آیا چنین انسانی دیگر می تواند نافرمانی کند؟ می تواند بیراه برود؟ یا هر دم چهره ولیّ امرش را به یاد می آورد در حالیکه دارد از او بیعت می گیرد؟ هر یک از ما می تواند این کار را انجام دهد؛ ولی در لحظه تجلی، در لحظه گشایش.
هر انسانی در بین ما، لحظه دیدار امام (ع) را هرچند یک مرتبه در زندگی تجربه می کند، بدون آن که امام (ع) را ملاقات کند. باید بکوشیم که این یک یا دو یا سه بار تکرار شود؛ چون امکان دارد پیوسته این لحظه را زندگی نماییم. این امری محال نیست، بلکه امری امکان دارد. موضوع، آماده و مهیاشدن برای آن است که این لحظه را زندگی نماییم، برای آن که این لحظه از زندگی مان را گسترش دهیم تا سراسر زندگی مان را فراگیرد یا بخش بزرگی از زندگی مان شود.
با این وجود حتی در حالت گسترش نیافتنِ این لحظه، حتی در حالت وجود خیلی از لحظه های زندگی در این دنیا که در آنها با خواست ها و خواسته های دنیوی به سر می بریم، باز باید آن لحظه سرمایه ای درون ما بیافریند، باید بذر پایداری و عصمت را درونمان بکارد؛ نیرویی که ما را توانمند سازد تا آن جا که اسلام می گوید «نه»، «نه» بگوییم و آن جا که می گوید «آری»، «آری» بگوییم؛ وقتی اسلام می گوید «پیش نرو»، پیش نرویم و وقتی اسلام می گوید «پیش برو»، پیش برویم. این لحظه را باید غنیمت بشماریم و ذخیره اش نماییم تا به تدریج این مفاهیم به حقایق دگرگون شوند و این حقایق به محسوسات تحول یابند و این محسوسات در وجودی جلوه کنند که با تمام عواطف و احساسات و تأثرپذیری هایمان در درازای شب و روز با آن زندگی می نماییم.
این تجربه ای از برای ماست؛ یعنی برای ما و در بین خودمان؛ مایی که بسیار به آن نیازمندیم؛ چون فرض اینست که ما همان کسانیم که باید برای مردم تبلیغ نماییم و ماییم که باید نور رسالت را بر مردم بتابانیم و ماییم که باید راه و روش را رسم نماییم و نشانه های راه را برای امت و مسلمانان مشخص نماییم. ازاین رو بسیار نیازمندیم تا راه برای خودمان به صورت حسی روشن شود؛ به نزدیک ترین گونه روشنی به روشنایی راه نزد پیامبران. بی جهت و اتفاقی نیست که پیشوای راه، انسانی بوده که پیوسته با وحی زندگی می کرده است؛ چونکه ناگزیر بوده راهش را با بالاترین درجه ممکن از حس پی گیرد تا بیراه نرود و دست نکشد و تباه نشود، تا مایه گمراهی دیگران نشود. این اتفاقی نیست.
ازاین رو ما باید به بیشترین درجه ممکن از آن حس بسته به شرایط و محدودیت هایمان آزمند باشیم. باید دعا نماییم، باید همواره در پیشگاه خداوند متعال زاری نماییم تا راه را بر ما بگشاید و نشانه های راه را پیش چشممان گذارد و راه را با دیدن چشم به ما بنمایاند، نه فقط با دیدن عقل. همینطور راه تجسم بخشیدن به این ارزش ها و آرمان ها و این راه را چونان امری محسوس برایمان بنمایاند؛ برای همه پیچ وخم ها و همه دشواری های راه و همه آن چه امکان دارد در درازای راه رخ دهد. باید در این اندیشه باشیم که در این راه به بیشترین درجه ممکن از روشنی دست یابیم. این در رابطه با ما نسبت به خودمان است.
پند مطلوب چیست؟
و اما پندی که ما باید در ارتباط با دیگران برگیریم؛ ما هم باید به این بیاندیشیم که به هدایت دیگران تنها از طریق عرضه مفاهیم و اعطای نظریه های محض و نگارش کتاب های ژرف چشم نداشته باشیم. عرضه نظریه های محض و نگارش کتاب های ژرف بس نیست. عرضه سخنرانی های نظری کافی نیست.
[بلکه] بر ماست تا اثرگذاریمان در دیگران را در سطح حس هم تحقق بخشیم. باید کاری نماییم که دیگران از ما تاثیر حسی بگیرند و در این راه از هر وسیله ای که از آن تأثیری پاک و پالوده و دینی می گیرند استفاده کنیم؛ چونکه دیگران هم همانند ما هستند. دیگران هم بشرند و بشر بیشتر از عقل با حس تأثر می پذیرد.
پس بر ماست که بیشتر از تکیه بر آن دستاورد، به این دستاورد تکیه نماییم. صد کتاب نظری با یک زندگی که در پیروی از طریق پیامبران نمود یافته هیچگاه برابر نیست. هنگامی که زندگی این چنینی را با وجودت، با وضعیتت، با اخلاقت و با ایمانت به دوزخ و بهشت زندگی کنی، هنگامی که ایمانت به دوزخ و بهشت به مرتبه حس، به مرتبه مراقبت شدید و به مرتبه عصمت فرو آید، امری محسوس می گردد. این چنین ایمان امری محسوس می شود و در این هنگام دیگران را جذب می کند و بر دیگران پرتو می افکند.
پس بر ماست که در زندگی مان با دیگران و در اثرگذاریمان بر دیگران تنها به تاثیر در سطح نظریه ها چشم ندوزیم. این عامل گرچه ضروریست اما کافی نیست. بلکه ما باید بر اثرگذاریمان در سطح نظریه ها، پالودن جان هایمان را و کامل کردن روح هایمان را و نزدیک سازی رفتارمان به رفتار انبیا علیهم السلام و اوصیا را هم بیافزاییم تا بتوانیم با بودنمان آن ارزش ها و آرمان ها را در مقابل حس دیگران تجسم بخشیم؛ قبل از آن و یا هم زمان با آن که این ارزش ها و آرمان ها را به دست عقل های دیگران می دهیم.
منبع: نور معرفت
مطلب را می پسندید؟
(1)
(0)
تازه ترین مطالب مرتبط
نظرات بینندگان در مورد این مطلب