نور معرفت
در آینه داستان های قرآن، ۱۷؛

نقش ضعف مبانی فکری در انحراف بنی اسرائیل

نقش ضعف مبانی فکری در انحراف بنی اسرائیل

نور معرفت: باید بدانیم همانطور که خداوند نسبت به بنی اسرائیل دست از امتحانش برنداشت، ما هم مشمول این امتحان هستیم.



خبرگزاری مهر - گروه دین و اندیشه: قرآن کریم سرشار از قصص و گزارش های تاریخی در ارتباط با امّت های پیشین و پیامبران آنان با هدف انتقال معارف وحیانی و هدایت انسان است. قصص قرآنی از نظر محتوا و هدف، شامل همه حکمت های نزول قرآن می شود و در این راه روشی کارآمد است. ازاین رو قرآن داستان را برای اثبات وحی و نبوت، یگانگی خدا، هم ریشه بودن ادیان آسمانی و هم برای بیم و نوید، نشان دادن نمودهای قدرت الهی، سر انجام نیک و بدی، صبر یا ناشکیبایی، سپاسگزاری یا سرکشی و دیگر اهداف رسالی، تربیتی و یا سنت های تاریخی و اجتماعی به کار می برد. قرآن با داستان روشن می کند که شیوه دعوت انبیا و ابزارهای به کار رفته در این راه همسان بوده است و امتها در مقابل آنها به یک گونه واکنش نشان داده اند و پیش برنده ها و بازدارنده های گسترش دین، همانند بوده اند. قرآن در موارد گوناگونی بر این حقیقت تاکید داشته و به اشتراک پیامبران در موضوعات فراوانی اشاره نموده است. آن چه پیش رو دارید گزیده ای از سخنان آیت الله مصباح یزدی در دفتر مقام معظم رهبری است که در تاریخ ۱۳۹۵/۱۲/۱۱، مطابق با هجدهم محرم ۱۴۳۸ ایراد کرده اند:
در جلسات گذشته اشاره کردیم که داستان بنی اسرائیل در قرآن کریم مقاطع مختلفی دارد که خصوصیت های هر مقطع دارای درس ها و عبرت هایی برای ماست؛ البته به شرط آن که درست دقت نماییم و از آنها استفاده نماییم.
بخش اول در ارتباط با پیدایش بنی اسرائیل و اقامت آنها در مصر بود؛ مقطعی که در آن مورد آزار و شکنجه فرعونیان بودند. هر روز که می گذشت نشانه ای از آیات الهی برای قوم فرعون ظاهر می شد و هر سال یکی از عذاب های الهی اتفاق می افتاد و گرایش مردم آهسته آهسته به طرف حضرت موسی بیشتر می شد. ابن بود که فرعونیان به فرعون گفتند: اگر بخواهی با موسی این طور مدارا کنی، دیگر از تاج و تختت اثری نخواهد ماند. فرعون در مقابل، آنها را دل داری دارد و اظهار داشت: سَنُقَتِّلُ أَبْنَاءهُمْ وَنَسْتَحْیِی نِسَاءهُمْ وَإِنَّا فَوْقَهُمْ قَاهِرُونَ ؛[۱] نترسید! اگر کار سخت شد، همه فرزندان شان را می کشیم. ما بر آنها مسلط هستیم و هیچ جای نگرانی نیست.
این جا بود که بنی اسرائیل نزد حضرت موسی آمدند و گفتند: أُوذِینَا مِن قَبْلِ أَن تَأْتِینَا وَمِن بَعْدِ مَا جِئْتَنَا ؛[۲] ما امیدوار بودیم که خداوند با آمدن شما، مشکلات ما را حل کند و ما را از دست فرعونیان نجات دهد، اما حالا نه تنها آن وضع ادامه دارد بلکه بدتر هم شده است. حضرت موسی در مقابل تهدیدهای فرعون به بنی اسرائیل این گونه سفارش کرد: اسْتَعِینُوا بِاللّهِ وَاصْبِرُواْ إِنَّ الأَرْضَ لِلّهِ یُورِثُهَا مَن یَشَاء مِنْ عِبَادِهِ وَالْعَاقِبَةُ لِلْمُتَّقِینَ ؛[۳] از خداوند کمک بخواهید! خداوند پیروزی را نصیب کسانی خواهد نمود که اهل تقوا و صبر باشند. گفتند: آخر دیگر چه جای صبر است؛ با این همه آزار و شکنجه دیگر چه صبری؟
پیروزی؛ زمینه ساز امتحانی بزرگ
حضرت موسی با بیانی که متضمن وعده خیری برای بنی اسرائیل بود، فرمود: عَسَی رَبُّکُمْ أَن یُهْلِکَ عَدُوَّکُمْ وَیَسْتَخْلِفَکُمْ فِی الأَرْضِ فَیَنظُرَ کَیْفَ تَعْمَلُونَ ؛[۴] امید است که خداوند دشمن شما را نابود کند و شما را در زمین جانشین آنها سازد. سپس بر نکته ای بسیار آموزنده اشاره می کند که همچون درس هایی است که ما باید از این بیانات بگیریم. می فرماید: فَیَنظُرَ کَیْفَ تَعْمَلُونَ؛ تا ببیند شما چه کار می کنید. در چند آیه دیگر از قرآن هم این لحن کلام وجود دارد که خداوند اقوامی را نابود می کند و قوم دیگری را جای آنها قرار می دهد تا ببیند آنها چه کاره هستند. به دیگر سخن، مقطع دیگری از تاریخ بر ای آن هایی که پیروز شدند، آغاز می شود.
این وعده تحقق پیدا کرد؛ فَلَمَّا آسَفُونَا انتَقَمْنَا مِنْهُمْ فَأَغْرَقْنَاهُمْ أَجْمَعِینَ ؛[۵] وقتی کار سخت شد و بندگان شایسته خدا را ناراحت کردند، ما از آنها انتقام گرفتیم و همه آنها را غرق کردیم. در برخی از آیات خطاب به بنی اسرائیل می فرماید: ما آنها را غرق کردیم در حالیکه شما تماشا می کردید؛ جلوی چشم شما فرعونیان را با آن قدرتشان غرق کردیم. فَیَنظُرَ کَیْفَ تَعْمَلُونَ؛ حالا مقطع دیگری از تاریخ برای شما شروع شده است. باید شما امتحان دهید که در مقابل نعمتی که خداوند به شما داد چقدر شکر او را به جا می آورید و به وظایف تان را عمل می کنید.
جامعه ما و تحقق وعده الهی
جامعه ما چنین مقطعی از تاریخ را گذراند. بیشتر شما جوانان، دهه های قبل از انقلاب را درک نکرده اید و ندیده اید که فرعون زمان ما با متدینین و کسانی که به دنبال احیای دین خدا بودند، چه می کرد. زمانی بود که ما مصداق این آیه بودیم؛ عَسَی رَبُّکُمْ أَن یُهْلِکَ عَدُوَّکُمْ وَیَسْتَخْلِفَکُمْ فِی الأَرْضِ. آن روز هم خیلی از مردم هیچ امیدی نداشتند که وضع برگردد و اسلام در جامعه مطرح و حکومت اسلامی تشکیل گردد. بسیاری این ها را خواب و خیال می دانستند، اما آن کسی که در جامعه ما جانشین انبیا بود، می اظهار داشت: عَسَی رَبُّکُمْ أَن یُهْلِکَ عَدُوَّکُمْ وَیَسْتَخْلِفَکُمْ فِی الأَرْضِ. این وعده در طول تقریبا دو دهه نهضت تحقق پیدا کرد. فینظر کیف تعملون؛ آن مقطع تاریخی بر شما هم گذشت؛ شما امتحان خوبی دادید. انصافاً مردم ما در آن مقطع تاریخی خوب درخشیدند. خدا هم خوب پاداششان داد؛ پاداشی که هیچکس آنرا پیشبینی نمی کرد و نظیرش هم در تاریخ بسیار نادر بود.
امروز در جامعه اسلامی چند کشور دیگر هستند که مخاطب این آیات هستند. یکی از مردمی که خیلی خوب نقش خودشان را ایفا می کنند مردم بحرین هستند. از خدای متعال درخواست می نماییم که پیروزی اش را بر این مردم پاک و شریف نازل کند و آنها را از چنگال دشمنانشان نجات دهد. عراق، سوریه و یمن هم از مخاطبان این آیه هستند. البته آن شرط قبل در این جا هم هست؛ استعینوا بالله واصبروا؛ اگر از خدا کمک بخواهید، نه از دشمنان خدا و شرق و غرب. آنها حالا مخاطب این آیه هستند و این درس را باید از داستان بنی اسرائیل و آیاتی که بعضی از آنها را اشاره کردیم، بگیرند.
ما هم این دوره را گذراندیم و نتیجه صبر و استقامت را دیدیم. تقریبا هرشب طلاب مدرسه ها به حرم مشرف می شدند، زیارت عاشورا می خواندند و متوسل می شدند که خدا طاغوت را از بین ببرد و اسلام را پیروز کند. الحمدلله این توسلات و تلاش مجاهدان حقیقی راه خدا اثر کرد. ان شاء الله این چیزهایی که تجربه کردیم و از آنها نتیجه گرفتیم را فراموش نکنیم و در مشکلات دیگرمان از آنها استفاده نماییم. خدا کند که یادمان نرود چه چیزهایی می تواند مؤثر باشد و به شرق و غرب دل نبندیم، تملق این و آنرا نگوییم، عزت اسلامی را نشکنیم، و در مقابل دشمن کافر قاطعانه و گردن فرازانه صحبت نماییم. به یاد داشته باشیم وقتی که ما از لحاظ اسباب ظاهری در نهایت ضعف بودیم، امام می فرمود: آمریکا هیچ غلطی نمی تواند بکند. این سخن از باب اعتمادی بود که او به خدا داشت. ما هم باید این درس را یاد بگیریم، آنرا به یاد داشته باشیم و در مقاطع مختلف زندگی مان به کار بگیریم. این طور نشود که اگر احساس ضعف کردیم، تسلیم شویم؛ این شأن مؤمن نیست. خدا هم دوست ندارد که مؤمن در مقابل کافر و دشمن خدا سر تسلیم فرود بیاورد و با آنها پنهانی قرارداد ببندد. این ها کارهای خوبی نیست و ان شاء الله مسئولین ما توجه داشته باشند و به این آفات مبتلا نشوند.
نقش ضعف مبانی فکری در انحراف
مقطع دوم از هنگامی آغاز می شود که بنی اسرائیل از مصر بیرون آمدند و به امر حضرت موسی به طرف ارض مقدس روانه شدند. در این راه بود که امتحان جدیدی برای بنی اسرائیل روی داد که در آن رد شدند. قومی بت پرست با آداب و مناسکی خاص دیدند و نزد حضرت موسی آمدند و گفتند: اجْعَل لَّنَا إِلَهًا کَمَا لَهُمْ آلِهَةٌ؛ بتی مثل این ها برای ما درست کن که آنرا پرستش نماییم. حضرت موسی در پاسخ اظهار داشت: إِنَّکُمْ قَوْمٌ تَجْهَلُونَ؛ أَغَیْرَ اللّهِ أَبْغِیکُمْ إِلَهًا وَهُوَ فَضَّلَکُمْ عَلَی الْعَالَمِینَ.[۶] در جلسه گذشته به تحلیل این گفتگو که مابین بنی اسرائیل و حضرت موسی رخ داده است و درس آن برای ما پرداختیم. مردمی که در همان مصر - برخلاف اکثریت مصریان که بت پرست و مشرک بودند- به خداپرستی معروف بودند، کسانی که افتخار می کردند که از فرزندان پیغمبران هستند، چه شده حال که از دست فرعونیان نجات پیدا کرده اند، می گویند ما هم می خواهیم بت بپرستیم؟ چه شد که این ها به این فکر افتادند؟! گفتیم از همین پاسخ حضرت موسی که به آنها می فرماید: انکم قوم تجهلون، تحلیل این جریان روشن می شود. تجهلون، چه از جهل باشد و چه از جهالت، چه در ارتباط با فکر و نظر باشد و چه در ارتباط با عمل و رفتار، روشن می سازد که بنی اسرائیل علیرغم همه آن خصوصیت ها، از لحاظ فکری و رفتاری قوی نبودند. به عبارت دیگر دینی موروثی داشتند.
اکنون هم در دنیا مردمانی هستند که دین شان دین پدر مادری و شناسنامه ای است و هیچ وقت در رابطه با چرایی پذیرفتن این دین تحقیق نکرده و به دنبال پاسخ به شبهات آن برنیامده اند. روشن است که اگر مسائل فکری و رفتاری انسان بر مبانی عقلی و محکم مبتنی نباشد به آفت بسیار بزرگی مبتلا می شود و در جایی ضربه آنرا می خورد. درسی که باید از این جا بگیریم اینست که بکوشیم مبانی فکری و اعتقادی خویش را بهتر و محکم تر بیاموزیم؛ دلایلش را خوب یاد بگیریم و پاسخ شبهاتش را پیدا کنیم؛ بخصوص در این زمان که دشمنان از طریق های مختلف لجن پراکنی می کنند و بر فکر جوان های ما اثر می گذارند.
نقش تقلید کورکورانه در انحراف
یکی از خصوصیت ها انسان تقلید است. البته اصل گرایش به تقلید را خداوند در نهاد انسان قرار داده است و حکمت هایی دارد، اما انسان ها گاه از آن بهره برداری غلط می کنند. اینکه انسان در چیزی که نمی داند و تخصص آنرا ندارد، به متخصص آن کار رجوع کند، قریحه ای خدادادی است. هر کسی در هر چه نمی داند، به دنبال کسی می رود که از او یاد بگیرد. دایره این کار آن قدر وسیع می شود تا به تقلید در احکام شرعی هم می رسد. این قریحه ریشه عقلانی دارد و خداوند آنرا در وجود ما قرار داده است که از آن استفاده کنیم؛ اما بعضی از انسان ها در آن افراط یا تفریط می کنند و بی جا از کسی تقلید می کنند.
همه ما در طول زندگی این مساله را آزموده ایم که وقتی در کسانی خصوصیت های خوبی را می بینیم می خواهیم مثل آنها رفتار نماییم. این کار به خودی خود خوب است، اما به جاهایی می رسد که عقلایی نیست. ابتدا تقلیدهای بچگانه است؛ کودکان در منزل از پدر و مادر و افراد بزرگ تر خانواده تقلید می کنند. این تقلید کودکانه ای است. این تقلید برکاتی دارد و اگر نبود انسان حرف زدن و کارهای خوب را هم یاد نمی گرفت. اما انسان باید بفهمد که کجا باید تقلید کرد و کجا نباید.
یکی از تقلیدهای انسان، تقلید از بزرگ ترهاست. ابتدا از پدر و مادر است، سپس در جامعه کسانی حکم پدر و مادر را پیدا می کنند. در هر جامعه ای - به حق یا ناحق- چنین کسانی وجود دارند که به خاطر موقعیت محترمی که در جامعه دارند، دیگران می خواهند مثل آنها باشند. یکی از عوامل نشان دهنده موقعیت برتر، ثروت است. معمولا عموم مردم پول دارها را طبقه ممتاز می دانند و از آن جا که آنها بهره های مادی بیشتری دارند، از آنها تقلید می کنند.
در تاریخ بزرگ ترین انحرافات در دین از این جا سرچشمه گرفته است. این انحراف در رابطه با قوم حضرت ابراهیم علی نبیناوآله وعلیه السلام هم بیان شده است. ایشان ابتدا تا پانزده- شانزده سالگی در کوهی زندگی می کرد. وقتی وارد جامعه شد دید مردم به بتکده ای می روند و در آن جا بت هایی را می پرستند. از عمویش پرسید: این چیست که پرستش می کنید؟ این چه وضعی است؟! عمویش پاسخ داد: نَعْبُدُ أَصْنَامًا فَنَظَلُّ لَهَا عَاکِفِینَ ؛[۷] این ها بت هایی است که ما به آنها احترام می گذاریم و در مقابل شان خضوع می نماییم. حضرت ابراهیم پرسید: هَلْ یَسْمَعُونَکُمْ إِذْ تَدْعُونَ * أَوْ یَنفَعُونَکُمْ أَوْ یَضُرُّونَ ؛[۸] آیا وقتی این ها را صدا می زنید، می فهمند چه می گوئید؟! آیا این ها نفع و ضرری برای شما دارند؟! آنها پاسخی برای این سوال نداشتند، اما گفتند: بَلْ وَجَدْنَا آبَاءنَا کَذَلِکَ یَفْعَلُونَ؛ این سنت آباء و اجدادی ماست، پدران ما این طور می کردند ما هم می نماییم. قرآن در آیه دیگری می فرماید: أَوَلَوْ کَانَ آبَاؤُهُمْ لاَ یَعْقِلُونَ شَیْئاً وَلاَ یَهْتَدُونَ ؛[۹] اینکه می گوئید چون پدران ما این کار را می کردند، ما هم می نماییم، منطقی ندارد. اگر پدرانتان به راه گمراهی رفتند، شما هم باید به دنبال آنها بروید؟! این همان تقلید کورکورانه است. این تقلید ادامه پیدا می کند و به تقلید از کسانی می رسد که دارای موقعیت اجتماعی هستند و قرآن از آنها بعنوان کبراء نام می برد؛ إِنَّا أَطَعْنَا سَادَتَنَا وَکُبَرَاءنَا.[۱۰]
بنی اسرائیل بت خانه زیبایی را دیدند که گویا در موقعیت جغرافیایی خوبی هم قرار داشت. این ها از اینکه یک عده ممتازی چنین کاری را می کردند خوششان آمد و گفتند خوب است ما هم همین کار را بکنیم. این همان تقلید کور است. البته ابتدا خود اقدام نکردند، بلکه نزد حضرت موسی آمدند و به او گفتند تو این کار را برای ما بکن! بالاخره موسی بود که این ها را نجات داده بود و به طرف ارض مقدس هدایت می کرد. به صورت طبیعی این اندازه حرف شنوی داشتند، ولی پیشنهاد کردند که ما دلمان می خواهد معبودی مثل آنها داشته باشیم. این خدایی که نمی بینیم و صدایش را نمی شنویم برای ما ارزشی ندارد! نکته دیگر اینکه بنی اسرائیل در طول اقامتشان در مصر همیشه با همین بت ها و بت خانه ها سروکار داشتند و برایشان تازگی نداشت. اکثریت مردم مصر بت پرست بودند و این کار برای آنها زننده نبود.
تدبیر حضرت موسی برای پیشگیری از انحراف
در مقابل حس تقلید کورکورانه، انسان می بایست فکر کند که آیا این کار درست است یا نیست. حضرت موسی به بنی اسرائیل فرمود: إِنَّ هَؤُلاء مُتَبَّرٌ مَّا هُمْ فِیهِ وَبَاطِلٌ مَّا کَانُواْ یَعْمَلُونَ ؛[۱۱] درست است که شما می بینید این ها این کار را می کنند، اما هر کاری را که نباید تقلید کرد! فکر کنید، ببینید آیا کار درستی است؛ برای چه این کار را می کنند و چه نتیجه ای دارد؟ انکم قوم تجهلون؛ رفتار شما رفتار نابخردانه ای است. اگر عاقل باشید باید فکر کنید ببینید کار این ها کار درستی است یا نه، و اگر خوب است شما هم آنرا انجام دهید. اما آخر این کار چه خوبی هایی دارد؟ شما می خواهید در مقابل موجود پستی که به دست خودتان و امثال خودتان ساخته شده، به خاک بیفتید و اظهار ذلت کنید؛ چیزهایی که هیچ برتری بر شما ندارد و شما خودتان هزار بار بر آنها برتری دارید. این چه کاری است که می کنید! قَالَ أَغَیْرَ اللّهِ أَبْغِیکُمْ إِلَهًا وَهُوَ فَضَّلَکُمْ عَلَی الْعَالَمِینَ؛ سپس به عوامل فطری که در انسان است، اشاره می کند. خداوند است که این همه خوبی ها را به شما داده است، او شما را از دشمنی نجات داد که صدها سال بر شما مسلط بود. آیا آن خدا را باید پرستش کنید یا این بتی که هیچ فایده ای ندارد؟! چرا این کار را می کنید؟ به هر حال حضرت موسی آنها را توبیخ کرد و نگذاشت این کار را بکنند.
این بنی اسرائیل همان قومی هستند که خداوند در رابطه با آنها می فرماید: وَإِذْ أَنجَیْنَاکُم مِّنْ آلِ فِرْعَونَ یَسُومُونَکُمْ سُوَءَ الْعَذَابِ یُقَتِّلُونَ أَبْنَاءکُمْ وَیَسْتَحْیُونَ نِسَاءکُمْ وَفِی ذَلِکُم بَلاء مِّن رَّبِّکُمْ عَظِیمٌ.[۱۲] حضرت موسی هم خطاب به آنها اظهار داشت: أَغَیْرَ اللّهِ أَبْغِیکُمْ إِلَهًا وَهُوَ فَضَّلَکُمْ عَلَی الْعَالَمِینَ ؛[۱۳] خداست که شما را بر دیگران برتری داد، آن وقت شما می خواهید خدا را رها کنید و بت بپرستید؟! اگر شما می خواهید از کسی قدردانی کنید و شکر نعمتی را به جا بیاورید، باید خدا را پرستش کنید. او این نعمت ها را به شما داد. او شما را بر همه جهانیان برتری داد.
فینظر کیف تعملون
این آیات چه درسی برای ما دارد؟ باید بدانیم همان گونه که خداوند نسبت به بنی اسرائیل دست از امتحانش برنداشت، ما هم مشمول این امتحان هستیم. ما که الحمد لله امتحانات دوره طاغوت را پشت سر گذاشتیم و به فضل شهدایمان و کسانی که فداکارانه برای اسلام خدمت کردند دین مان باقی ماند، و عزت مان در دنیا اضافه گردید، تازه مخاطب این آیه هستیم: فینظر کیف تعملون. خداوند می فرماید: حالا نوبت شماست که امتحان شوید؛ ببینم شما چه می کنید؟ آیا قدر نعمت های خدا را می دانید یا از روی هوای نفس نسبت به برخی از آنها دهان کجی می کنید؟ آیا از این نعمت ها و عزتی که خداوند به شما داده، در مقابل دشمنان خدا استفاده می کنید یا در مقابل کفار سر خم می کنید و با آنها قرارداد مخفیانه امضا می کنید؟ خداوند احکامی را برای شما نازل کرده است؛ آیا حالا که قدرت پیدا کرده اید، به این دستورات عمل می کنید؟! آیا رباخواری را کنار می گذارید یا به نام هدیه و مجعولات دیگر احکام خدا را زیر پا می گذارید؛ چیزی که گناه یک درهمش بیشتر از هفتاد بار زنا با محارم در خانه خداست. اگر احکام خدا را رعایت نکردید شما هم مثل بنی اسرائیل هستید که از پیغمبران شان درخواست بت کردند.
آن ها گفتند: یَا مُوسَی اجْعَل لَّنَا إِلَهًا کَمَا لَهُمْ آلِهَةٌ، شما هم می گوئید ما می خواهیم مثل آمریکا باشیم؛ آنها قدرت، ثروت و تکنولوژی پیشرفته دارند، ما هم می خواهیم مثل آنها باشیم، و برای رسیدن به این هدف باید رفتارمان را مثل آنها کنیم! بعضی این گونه توجیه می کنند که حلال و حرام کدام است؛ این ها برای یک وقت دیگری بود، و در آن زمان فوایدی داشت؛ ولی اکنون که دوران ۱۴۰۰ سال پیش نیست! دنیا عوض شده و شرایط جدیدی به وجود آمده است. حالا دیگر دختر و پسر باید با هم دوست باشند! و زمان آن گذشته که خداوند این کار را قسیم زنا معرفی می کرد و می اظهار داشت: وَلاَ مُتَّخِذَاتِ أَخْدَانٍ.[۱۴]
ناسپاسی و مؤاخذه ناگهانی خدا
باید بدانیم که خداوند با هیچکس خویشاوندی ندارد؛ لیس بین الله و بین احد قرابة.[۱۵] هم چنین احکام الهی تاریخ مصرف ندارد؛ فَلَن تَجِدَ لِسُنَّةِ اللَّهِ تَبْدِیلًا وَلَن تَجِدَ لِسُنَّةِ اللَّهِ تَحْوِیلًا.[۱۶] ما باید در داستان هایی که قرآن نقل می کند، تأمل بیشتری بکنیم و درس هایی که امروز باید از آنها به منظور زندگی مان بگیریم، بیشتر برجسته نماییم. هم خودمان در رابطه با آنها بیشتر فکر نماییم و هم به دیگران یادآوری نماییم، و آنها را از روزی که قدردان نعمت های خدا نشوند، بترسانیم؛ روزی که خداوند نعمتش را از ما بگیرد.
قرآن در رابطه با این سنت خداوند بیان بسیار رسایی دارد، و می فرماید: وَمَا أَرْسَلْنَا فِی قَرْیَةٍ مِّن نَّبِیٍّ إِلاَّ أَخَذْنَا أَهْلَهَا بِالْبَأْسَاء وَالضَّرَّاء لَعَلَّهُمْ یَضَّرَّعُونَ. ثُمَّ بَدَّلْنَا مَکَانَ السَّیِّئَةِ الْحَسَنَةَ حَتَّی عَفَواْ وَّقَالُواْ قَدْ مَسَّ آبَاءنَا الضَّرَّاء وَالسَّرَّاء ؛[۱۷] هر پیغمبری را فرستادیم، چاشنی آمدنش گرفتاری هایی برای مردم بود تا به خدا توجه و تضرع کنند؛ اما نه تنها تضرع نکردند، بلکه گفتند این جریان طبیعی است؛ یک روز خوشی است یک روز ناخوشی؛ گذشتگان ما هم یک سال خشکسالی داشتند و یک سال باران فراوان؛ مهم نیست. فقط باید تلاش نماییم، و هیچ کار دیگری لازم نیست. ابرهای مصنوعی ایجاد می نماییم و باران می آید! ثُمَّ بَدَّلْنَا مَکَانَ السَّیِّئَةِ الْحَسَنَةَ؛ سال جاری باران خوبی آمد و خشکسالی نیست و همه خوشحال هستند؛ فَأَخَذْنَاهُم بَغْتَةً وَهُمْ لاَ یَشْعُرُونَ؛ وقتی ناسپاسی کردند؛ قدر نعمت های ما را ندانستند و نافرمانی کردند، ما هم ناگهانی آنها را مؤاخذه کردیم. اصلاً نفهمیدند که چه شد؛ بامداد بلند شدند و دیدند همه جا خراب و ویران شده است!
چرا خدا این جریان ها را با این تاکید برای ما نقل می کند؟! باید بدانیم که ما از این جریان ها استثنا نیستیم؟ ما تافته جدابافته نیستیم. با اینکه شکل امتحانات و خصوصیت هایش تغییر می کند، اما روح امتحانات یکی است. شرایطی پیش می آید که ما باید در آن به احکام و وظایف شرعی خودمان عمل کنیم؛ اگر پشت گوش بیاندازیم ما هم گرفتار عذاب الهی می شویم؛ فَأَخَذْنَاهُم بَغْتَةً وَهُمْ لاَ یَشْعُرُونَ.
اعاذنا الله وایاکم ان شاءالله
[۱]. اعراف، ۱۲۷.
[۲]. همان، ۱۲۹.
[۳]. همان، ۱۲۸.
[۴]. همان، ۱۲۹.
[۵]. زخرف، ۵۵
[۶]. اعراف، ۱۴۰.
[۷]. شعراء، ۷۱.
[۸]. همان، ۷۲-۷۳.
[۹]. بقرة، ۱۷۰.
[۱۰]. احزاب، ۶۷.
[۱۱]. اعراف، ۱۳۹.
[۱۲]. همان، ۱۴۱.
[۱۳]. همان، ۱۴۰.
[۱۴]. نساء، ۲۵.
[۱۵]. الکافی، ج ۲، ص ۷۴.
[۱۶]. فاطر، ۴۳.
[۱۷]. اعراف، ۹۴-۹۵.

1402/07/07
12:39:35
5.0 / 5
296
مطلب را می پسندید؟
(1)
(0)

تازه ترین مطالب مرتبط
نظرات بینندگان در مورد این مطلب
لطفا شما هم نظر دهید
= ۴ بعلاوه ۲
نور معرفت

nooremarefat.ir - مالکیت معنوی سایت نور معرفت متعلق به مالکین آن می باشد